Monday, 9 July 2012

چقدر صورتي صورتي‌ست باغ تنت

                                                    

شعر: حسین منزوی
دکلمه: علی احدی

***
شكوفه‌هاي هلو رسته روي پيرهنت
 دوباره صورتي صورتي‌ست باغ تنت
دوباره خواب مرا مي‌برد كه تا ببرد
 به روز صورتي‌ات رنگ مهربان شدنت
چه روزي آه چه روزي كه هر نسيم وزيد
 گلي سپرد به من پيش رنگ پيرهنت
چه روزي آه چه روزي كه هر پرنده رسيد
 نوكي به پنجره زد پيشباز در زدنت
تو آمدي و بهار آمد و درخت هلو
 شكوفه كرد دوباره به شوق آمدنت
درخت، شكل تو بود و تو مثل آينه‌اش
 شكوفه‌هاي هلو رُسته روي پيرهنت
و از بهشت‌ترين شاخه روي گونه‌ي چپ
 شكوفه‌اي زده بودي به موي پُرشكنت
پرنده‌اي كه پريد از دهان بوسه‌ي من
 نشست زمزمه‌گر روي بوسه‌ي دهنت
 شکفته بودی و بي‌اختيار گفتم آه
 چقدر صورتي صورتي‌ست باغ تنت
***

اواخر دهۀ 40 بود. شب های جمعه، انجمن ادبی حافظ، فرصتی بود برای شعرخوانی...

 میعادگاهی بود برای "عاشقان فصل دوست داشتن". دوستداران شعر از بهزاد فراهانی بازیگر توانا، مهدی قان بیگی طراح و سرامیک ساز تا علی خدایی روزنامه نگار و فعال سیاسی همه در جستجوی شعر ناب دوران خویش به این محافل سر می زدند و حسین منزوی نیز در میان آنان در پی یافتن جرگه و انجمنی بود که پذیرای شعرش باشد. او با تردید های خویش پشت تریبون انجمن ادبی حافظ ظاهر می شد و از واکنش بزرگان ادب و فضای تنگ آن محافل شعر کلاسیک بسیار بیمناک بود. منزوی به سبب محدودیت های محافل ادبی آن زمان از انجمن ادبی حافظ به انجمن ادبی دیگری به نام کلبه سعد پناه برد. این محفل فضایی متفاوت داشت. خانم نوش آفرین سعد به سبک زنان اشرافی روشنفکرفرانسوی در صدر جلسات می نشست و انجمن را اداره می کرد. او میهماندار شاعرانی چون حسین منزوی و نصرت رحمانی شد.

***