Saturday 25 January 2014

کلیسای زور زور یا ننه مریم


 

این کلیسا در 12 کیلومتری جنوب ماکو، نزدیک روستای بارون، به نام زور زور مشهور شد. اما ایرانیان غیرارمنی به آن کلیسای ننه مریم میگویند.
این کلیسا در مکان دیگری قرار داشت که با آبگیری سد بارون بر رودخانه زنگی مار بتدریج به زیر آب می رفت. مسیحیان ایرانی  تصمیم گرفتند تا برای نجات بنا، آن را در مکان دیگری از نو بسازند. برای باز سازی کلیسا در مکان جدید پس از شماره گذاری مصالح ساختمانی، دوباره سنگ ها را به متصل کردند و به عبارت دیگر پس از کد گذاری، سنگ ها مطابق با طرح اولیه دوباره بر روی هم قرار گرفتند. اتصال سنگ ها فاقد بند ملاط و از طریق چفت و بست است.  این جابجایی و نقل مکان کلیسا که به همت ارامنه و کارشناسان عمران انجام گردید، از اتفاقات مهم میراث فرهنگی کشور ماست.




 

 

 

 

 

 

 



Tuesday 21 January 2014

عکاسی صحنه آرایی شده سندی اسکاگلند

 

"سندی اسکاگلند" نمونۀ بارز عکاس صحنه گراست که متأثر از سورئالیسم "سالوادر دالی" و "رنه ماگریت" به ساخت استادانۀ مجموعه ای از عناصر رنگی و پیکره ها و مدل های انسانی می پردازد. آثار او کنتراستی است مدرن و پرکشش از زیبایی صحنه از یک سو و واقعیات نامطبوع اجتماعی از سوی دیگر. "سندی اسکاگلند" فارغ التحصیل تاریخ هنر از دانشگاه سوربن فرانسه و دارای دکترا مینیمالیسم از دانشگاه آیووای آمریکا می باشد.
در اثر" انتقام ماهی قرمز" در اتاق خوابی معمول، زنی بر روی تختی دراز کشیده و مرد پشت کرده به او بر لبۀ تخت نشسته است. گلشن آشنایی خزان و چراغ رابطه خاموش است. رنگ آبی، سرد و نمایانگر جدایی و کدورت و رنگ زرد، گرم، رنگ اندوه و احساس است. تصویر، بیانگردوری دو انسان با این دو رنگ مکمل است و گریزی است از کدورت به رویای آرام برگ های پاییزی که به شکل ماهی های سرگردان در فضای اتاق معلق اند و در پرواز. خانه در اکواریوم محبوس است و ماهی ها گرفتار محیطی بیگانه که بدان تعلق ندارند.
سبک و شیوۀ عکاسی صحنه آرایی شده، پیوند خلاقانه ای است میان هنر عکاسی، سینما، نقاشی و مجسمه سازی. در این سبک عکاسی، بویژه از فضای سینمایی استفاده می شود و هنرمند عکاس جای کارگردان فیلم را پرکرده، علاوه بر ویرایش کادر و نورپردازی به طراحی لباس، دکور صحنه و هدایت بازیگران اصلی می پردازد. او سناریوی عکس را نه در قالب یک روایت، بلکه در یک "آن" و درتنگنای یک "لحظه" می نویسد و بدینگونه به نقل آغاز و پایان داستانی گیرا و پرتنش می پردازد. تنها صداپرداز است که حضور ندارد اما سایر مشخصات هنر رسانه ای به همان حساسیت هنر سینما پایه های کار هنرمند است.
اگر ژانر عکاسی صحنه آرایی شده با بهره گیری از نقاشی و مجسمه سازی بکار گرفته شود، سبک هنرهای تجسمی بر شیوۀ کار عکاس تأثیرگذاشته، چنانکه در اکثر آثار عکاسان صحنه پرداز، سبک  سورئالیسم و گاه جلوه های پست مدرنیسم و یا مینیمالیستی حضور گسترده ای یافته اند.
موضوع تصاویر اکثراً نوعی سرگشتگی انسان مدرن امروزی و قربانی جامعۀ مصرف گرا و پرتناقضی است که بر مبنای جهل، دروغ و بی ریشگی استوار شده. بازیگران این تصاویر انسان های متمدنی هستند که بی آنکه با زمان و مکان خود رابطه برقرار کرده باشند، نقش غیر متحرک، اما هنری خود را ایفا می کنند. عکاس با این مجسمه های بیجان در کنار ارسطوره سازی هایی از واقعیت و تخیل، ناهنجاری های اجتماعی را به چالش می کشاند.
هرچقدر در عکاسی مستند هنرمند به دنبال سوژه است، در عکاسی صحنه آرایی شده هنرمند سوژه را می سازد، نتایج را از پیش تعیین می کند و ذهنیات خود را در دروبین به تصویر می کشاند. هدف عکس استناد به واقعیت نیست. بلکه نقد آن است. در عین حال کار عکاس ارائۀ نظری مشخص و نقدی اجتماعی است.
 



 
 

 

 

 

 



 
 

 
 
 


Friday 3 January 2014

حمام سلطان امیر احمد

 
حمام سلطان امیر احمد در شهر کاشان یکی از زیباترین حمام های ایران است. این عمارت در سال 1192 هجری قمری در اثر زلزلۀ شدید دچار خسارت شد. اما بنای این حمام از آثار به جای ماندۀ این زلزله بزرگ بشمار می رود و بخشی از بنای فعلی، مربوط به بازسازی دورۀ قاجاریه است. گچبری هایش دارای هفده لایۀ مرمتی است که بیانگر قدمت این حمام تاریخی است. روی بام حمام سلطان امیر احمد گنبد هایی با شیشه های محدب که به آنها جامخانه می گفتند قرارگرفته اند که هرچند نور کافی را برای روشن کردن فضای درونی عبور می دهند، اما مانع دید به فضای داخلی اند.
در این بنا از ورودی به هشتی و از هشتی به سربینه وارد می شدند. فضای سر بینه با هشت ضلع و هشت ستون به عنوان رختکن استفاده می شد و دارای جا کفشی سنگی، حوض، فواره و پاشویه بود. اما سربینه محلی نیز برای آسودن، فراغت و گفتگو بشمار می رفت. صاحب حمام روی تشکچه ای می نشست و به حساب مشتریان می رسید. روی دستهایشان گلاب می ریخت و آنان را صلوات گویان به در خروجی راهی میکرد. در قسمت سربینه وارد راهرو حمام و سپس وارد حمام بزرگ و یا گرمخانه می شدند. گرمخانه شامل "گلخن" بود که بدان " تون" و یا "پاتیون" نیز می گفتند و خود از راهروها و اتاقکی تشکیل می شد که در آن دیگ های فلزی بر روی گودالی قرار میگرفتند و توسط هیزم و فضولات حیوانی گرم می شدند. معمولاً این ظروف از جنس مس، قلع و سرب بودند و در مقابل حرارت مقاومت زیادی داشتند. برروی " گلخن"، خزینه قرار داشت که اتاقی بود برای شست و شو و در آن تا نیمه آب ریخته می شد.
حمام های ایرانی در زمان قدیم تنها مکان شست و شو نبودند. بلکه برای برگزاری برخی ازمراسم، عادات و رسوم ایرانی نیز از آنها استفاده می شد. مثلاً برای عروسی و حنابندان، پس از اینکه صورت عروس را بند می انداختند، با یک طشت حنا و چند قالب صابون و مقداری شیرینی عروس و خویشاوندان را به حمامی که در نیمروزی قرق می شد می بردند. در ابتدا زن سفیدبختی عروس را هدایت می کرد و پس از شست شو توسط  دلاک، به دست و پای عروس حنا می بستند، دایره و دنبک می زدند و جشن می گرفتند. یا اینکه در مراسم حمام زایمان که ده روز پس از تولد نوزاد انجام می گرفت، برای زائو و وابستگانش حمام را خلوت و اسپند و کندر دود می کردند، چراغ و آیینه می بستند و شربت و شیرینی می دادند.
از جمله حمامهای دیگر کاشان میتوان از گرمابههای باغ فین، حمام گذرنو، حمام عبدالرزاق خان، حمام محتشم  نامبرد. " ژان شاردن" جهانگرد فرانسوی دوبار به ایران سفرکرد و گرچه از آسیا و هند شرقی سفر خود را آغاز نمود، اما تمایلش برای تحقیق در ایران دو چندان شد، بطوریکه در این سفرها به مدت ده سال در ایران ماندگار شد و زبان فارسی را آموخت. بخشی از کتاب سیاحت نامه او به شهر کاشان اختصاص دارد. او در مورد حمام های شهر کاشان می نویسد:" گرمابه های کاشان فوق العاده عالی، خوب و تمیز هستند." حمام امیر سلطان از  آب های تمیز سفره های زیرزمینی استفاده می کرد. آب چاه از بالای حمام سرازیر می شد واز دیواره های حمام به پایین ریخته می شد و به حوض خزینۀ بالای آتشخانه راه می یافت.
 



 


هانیبال درمیان مردم و درصفوفی ایستاده

 


اگر در بارۀ هانیبال الخاص مطلبی بتوان به متون دنیای مجازی افزود که از او بس بسیار سخن گفته و نقل قول کرده اند، باید به دنبال حرف جدیدی بود. سخنی دوباره از اینکه او طراح فیگوراتیو و نقاش نوگرایی بود و اینکه چگونه با رنگ و روغن آشنا شد و برای استادش پالت های رنگ را پاک می کرد و رنگ چینی می نمود، تکرار گفته ها و شنیده هاست. برای تعمیق شناخت بیشتر الخاص، نه ارائۀ داده هایی از سبک نقاشی اش و نه ردیف کردن کارنامۀ فعالیت هنری او، بلکه شاید کندو کاو بیشتر در گفتارو سخنانش ثمربخش باشد و در این راه گریزی به مصاحبه های الخاص با جراید ایرانی، تا بتوان درحین و طریق همدمی و از لابلای اندیشه ها و نظراتش به درک جدیدی ازدید هنری و اسلوب فکری او دست یافت.
او شیفتۀ انسان بود. استاد ترسیم تندیس اندام ها و چهره های انسانی شد. موضوع انسان و دلباختگی به مفاهیم مردمی در آثارش بقسمی تکرار شدند تا به آدم های پشت سر هم ایستاده در صف های دراز و طولانی رسیدند. از آدم های به چپ و راست رفته و یا به یک خط شده، تا گردآمدن انبوهی از مردم، همه موضوع و ابزار کار وی شدند. الخاص می گوید:
"بعد از تمام کردن مدرسه و برگشت به ایران  و معلمی در هنرستان پسران، اولین تم نقاشی هایم صف آدمی بود. این صف ها را در ایران زیاد می دیدم . در هر اتفاقی که می افتاد مردم دایره وار دور آن اتفاق به صف در می آمدند. صف تماشا ، صف زنان ، صف نسل ها و قوم ها حتی صف درختانی که در طول جویباری در منظره ها رشد می کنند، در کارم اتفاق افتادند."
 فرم گرایی مودیلیانی  ایتالیایی، تخیل شاعرانۀ شاگال روسی، آیکون های مسیحی گرایانۀ روئوی فرانسوی همه برایش جاذبۀ بسیار داشتند. او مجذوب وسوسۀ امپرسیونیستی ماتیس و غوغا و شور دریافتگرایانۀ ون گوگ شد. اما از همه بی پرواتر و آشناتر با تار و پودش، مارک شاگال بود که عاشقان را در پرواز می کشید، با رویای کودکانه نقاشی می کرد و با مایه های سنتی و معرفت بومی اش عهد و پیمان بسته بود. او درجایی در بارۀ نقاشی کودکانه گفت:
" تصمیم گرفتم به کودکی خود برگردم. بهتر است هرچه به پنج سالگی ام که اوج دوران کودکی است، نزدیک شوم. خیلی دارم زور می زنم که مثل هانیبال پنج ساله بتوانم نقاشی کنم. اما کم کم به هانیبال هشت- نه سالگی ام رسیده ام و با آن اوج کودکی هنوز فاصله دارم."
 هانیبال از تجرید محض بدون محتواپرهیز می کرد. او مشکلی با مطلق گرایان فرمالیست نداشت. زیرا که برای هنر و طبیعت آزادش احترام قائل می شد. اما تعهد هنری را گناه نمی دانست. در سبک کارش فرم و محتوی هیچکدام اولویت نیافتند که هر دو را دو بال پرواز می انگاشت که مکمل یکدیگرند. الخاص در مصاحبه ای می گوید:
"مشغله فکری که از درون در من می جوشد فشار بیرونی است و درک های نادرست مدرنیست هایی که مد را دنبال می کنند. فرمالیست هایی که فرم را مطلق می دانند و هر گونه محتوا را از تم گرفته تا طرح هر موضوع را خللی جبران ناپذير می دانند و هر گرایشی به آن را اشتباهی عظیم و در کل مردود و باطل در تجربه می شمارند."
الخاص توده ای بود و به افکار سوسیالیستی گرایش داشت. اودر راه دفاع از آزادی نشر و بیان مبارزه کرد و در سال 1358 به عضویت کانون نویسندگان ایران در آمد. او از جهل و ناآگاهی بشر که در یک سیستم اجتماعی غیر عادلانه منجر به فجایع انسانی می گردد بیم داشت و استبداد فردی را عدم درک و پذیرش تکامل جامعۀ انسانی می دانست. الخاص از افزون طلبی و طمع حریصانه در حیات و عمرکوتاه بشر می نالید و می گفت:
" جمجمۀ انسان یک طنز تاریخ است. نه مغز دارد و نه فکر. با اینکه مرده است به تمام آنهایی که زنده اند می خندد و دندان های خود را نشان می دهد. به زندگانی که نمی فهمند که روزی مثل او جمجمه می شوند."





سخنان الخاص در این نوشته از مقالات مختلفی برگرفته شده است از جمله:

فیلم مصاحبه او در مقاله " به یاد هانیبال" در سایت جدید آنلاین
نقل قول و سخنانان هنرمند نقاش در مقاله "هانیبال الخاص" در سایت قاب شیشه ای- یادداشت هایی دربارۀ هنر های تجسمی
و سایت رسمی هنرمند