Saturday 12 September 2015

نقش های بازمانده نصیرالملک

 

هفت درگاه، دو گلدسته، چهار غرفه و دو ایوان شمالی و جنوبی ساختار اصلی مسجد نصیرالملک را تشکیل می دهند. این مسجد واقع در خیابان لطفعلی خان زند در شیراز از نظر هنر کاشیکاری یکی از زیباترین مساجد ایران به شمار می رود. " محمد حسن معمار" طراح مسجد، در دورۀ قاجارموفق شد تا با استفاده از تکنیک های جدید دوران خود، در اوج و شکوفایی هنری، طرحی بسیار قوی متأثر از طراحی مسجد وکیل شیراز که در دورۀ زندیه ساخته شده بود ارائه دهد و آن را در عمل با نوع آوری های فن معماری دورۀ قاجاریه پیاده کند.
ستون های سنگی با طرح مارپیچ، دریچه های شیشه ای رنگی در شبستان اصلی، طاقنمایی معروف به طاق مروارید با کاشی کاری رنگی و کف سازی با کاشی کاری فیروزه ای از خصوصیات بی نظیرو از جلوه های هنر ظریف ساختمان مسجد است.
هنر کاسه سازی که از تلفیق چند رسم و شمسه ( نقش و نگار خورشیدی) تشکیل شده است و همچنین هنر مقرنس کاری با نقش گل و بوته و طاقچه های برجسته و تورفتگی ها در پوشش داخلی سقف بکار رفته است.
 در یکی از دالان های این بنا بر سنگ نوشته ای شعری حک شده:

 

غرض نقشی است کز ما باز ماند

که هستی را نمی‌بینم بقایی


 
 


 
 
 
 


Thursday 10 September 2015

هشت دهه پس از دروتیا



                                        

هشت دهه پس از "دروتیا"
عکس قربانیان بحران را چه کسی خواهد گرفت؟
 

تصویر مادر مهاجر

"مادر مهاجر" تصویر معروفی است  از " لانگ" عکاس آمریکایی که در سالهای 1930 ، یعنی در سالهای رکود اقتصادی آمریکا گرفته شده است.

"لانگ" در مورد این تصویر نوشت: به مادری گرسنه و بی پناه نزدیک شدم. از او چیزی نپرسیدم. او هم در مورد کار من توضیحی نخواست. گفت که سی و دو سال دارد و خوراک آنها از سبزیجات منجمد زمین های اطراف و یا از پرندگان مرده ای است که بچه هایش روی زمین پیدا می کنند....از او عکس گرفتم. یکی  پس از دیگری. از نزدیک و باز هم نزدیک تر. انگار که از هم استفاده میکردیم. من از او برای عکس هایم  و او هم  از من  که  فکر می کرد شاید عکس هایم روزی به او کمک کند... و این تصویر برداری ها میان من و او یک نوع حس برابری ایجاد کرده بود.

فعالیت "دروتیا لانگ" عکاس زن آمریکایی در مستند سازی سال های بحران اقتصادی و سال های رکود بزرگ آمریکا بسیار خبر ساز بود و امروزه ارزش تاریخی دارد. خانواده اش از مهاجرین نسل دوم آلمان به آمریکا بود. غمی در سال های اولیۀ زندگی اش موج میزد. دلتنگی مهاجرت، اندوه پدرش که در دوران کودکی، مادرش را ترک کرده بود و درد بیماری پولیو و فلج اطفال که اثرروانی آن را تا سالها ی متمادی بدوش میکشید... و این ها همه پیش آمد هایی بودند که سر انجام دروتیای حساس را به همدردی با مردمان بی خانمان و فقیر کشاندند.
او از گوشه و کنار مزارع متروک و کارگاه های ورشکسته عکس میگرفت و در جوامع روشنفکری و دانشگاهی آنزمان و موزه های هنری به نمایش در می آورد. صف تظاهرکنندگان علیه بی عدالتی اقتصادی، هجوم بیکاران به باجه های کار، زندگی محقرانۀ کارگران مهاجر، کودکان فقیر در آلونک های چوبی و چادر های پاره پاره، سوژه های کار عکاسی دروتیای جوان شدند و ما را در سال های کنونی بحران وال استریت بار دیگر به یاد رکود بزرگ می اندازند. وقتی به ادامه بحران اقتصادی فراگیر امروز مینگریم،  تصاویر دروتیا لانگ را به خاطر می آوریم... گویی عقربۀ تاریخ به عقب بازگشته است.

مارش بحران سونامی بیکاری و گرانی و فقر آغاز شده است. "دروتیای" این سونامی چه نامی خواهند داشت؟






                                                             

Sunday 6 September 2015

فاجعه ای عظیم تر از جسد یک کودک در ساحل- رضا نافعی

کار هنری از:
Muaaz Alkhadra
با الهام از عکسی که جهان را فرا گرفت: نعش پسربچه ای افتاده بر ساحل ترکیه
 

تصویری که جهان را فرا گرفت: نعش پسربچه ای افتاده بر دریا کناری در ترکیه. بسیاری از رسانه ها این عکس و یا عکسی را که پلیسی جسد کودک را حمل می کند منتشر کردند.» یک جنازه معمولا خاموش است و دل ناپذیر. اما اجسادی هم هستند پرصدا تر از تندر و روشن تر از آذرخش.»
 این جمله از مقاله ایست که روزالوزمبورگ 103 سال پیش برای روزنامه » برابری»( Die Gleichheit ) ناشر افکار سوسیال دموکرات ها نوشت. روز پنجشنبه بسیاری از افراد در تفسیر هائی که در اینترنت بر تصویر » آیلان کوردی» نوشتند این جمله را تکرار کردند و نوشتند که گرچه » آیلان» توانست از » کوبانی» شهری که در محاصره داعش و زیر حملات آنست زنده به در آید اما از عهده سفر به اروپا برنیامد. برادر پنجساله و مادرش نیز از پای در آمدند فقط پدر بود که با جراحاتی سخت زنده مانده است. قایق حامل آنها که برای رسیدن به سواحل یونان از ترکیه به راه افتاده بود، در راه غرق شد و دست کم 12 نفر کشته شدند. 12 نفر بر 2600   قربانیان قبلی افزوده شدند که فقط در سال جاری در راه رساندن خود به اروپا در دریای مدیترانه جان دادند.
اینک با این فاجعه فرصتی بدست مکاران دو روافتاده است. روزنامه بولواری «بیلد » ، روزنامه راستگرای آلمانی که از دهها سال پیش خوانندگان خود را علیه پناهجویان، اقلیت ها و ضعفای جامعه تحریک کرده است، روز پنجشنبه صفحه آخر خود را- به نشان عزاداری-، در کادری سیاه قرار داده و تمام صفحه را دربست به انتشار مطالب مربوط به پناهجویان تخصیص داده و نوشته است : «عکس های   شرم آوری چون این ها عادی شده اند. ما دیگر تاب تحمل دیدن آنها را نداریم، ولی ما باید آنها را نشان دهیم، چون سند شکست تاریخی تمدن ما در بحران پناهجویان است.»
Manuel Valls » نخست وزیر فرانسه که پلیس او در » کاله» با سگ های شکاری دست به تعقیب پناهجویان میزند در توئیتر می نویسد: » او اسم داشت، نامش :» آیلان» بود. ما باید سریعا کاری بکنیم.»
سازمان » دیده بان حقوق بشر» (Human Rights Watch) از انتشار این عکس دفاع می کند و می گوید:» برخی می گویند این عکس برای انتشار در اینترنت یا چاپ در روزنامه های ما زننده است، ولی بنظر من آنچه بسیار زننده تر است این است که امواج دریا اجساد کودکان غرق شده ای را به سواحل ما بیاندازند، اجساد کسانی را که ما می توانستیم جلوی مرگ آنها را بگیریم» این ها سخنان » پتر بوکرت «( Peter Bouckaert ) مدیر بخش مقابله با بحران ها از سازمان دیده بان حقوق بشر، در روز پنجشنبه است، سازمانی که در آمریکا مستقر است. او می گوید: نادرست است محکوم کردن پدر و مادری که در راه فرار کودکان خود را با چنین مخاطراتی مواجه می سازند . این طبیعی و بیشتر قابل درک است که پدر ومادر سعی می کنند بچه های خودرا به جای امنی ببرند. او می گوید:» این پدر و مادر قهرمان هستند».
اما » بوکرت» هم دلیل واقعی این فجایع را که دامنه آن روز بروز گسترده تر نیز می گردد بر زبان نمی آورد، مثلا دامن زدن به جنگ در سوریه، از جمله بوسیله اتحادیه اروپا و کشورهای عضو ناتو، ویران ساختن لیبی در سال 2011، واین که این کنسرن های آمریکائی و اروپائی هستند که با غارت منابع بسیاری از کشورها آخرین رمق آنها را برای ادامه حیات میگیرند.
روزا لوکزمبورگ مقاله خود را که بمناسبت مرگ عده ای از خانه بدوشان در یکی از شبخانه های برلن نوشته بود با این شعار به پایان می برد:» مرگ بر آن نظام اجتماعی بیشرمی که منشاء چنین فجایعی است !»