Saturday 30 May 2015

تالار و غار و آبشار در نیاسر کاشان

کوهستان کرکس  در غرب شهرستان نطنز به علت ارتفاع زیاد، منبع اصلی چشمه های متعدد است و دلیل پیدایش شهر هایی است نظیر نطنز، ابیانه و شهر نیاسر. دامنۀ کوهستان کرکس که نیمی از سال پوشیده از برف است، بستر رود هایی است که با فرسایش سنگ های نرم در مسیر آب، در محل تلاقی سنگ های فرسوده و سنگ های سخت، آبشاری را در دل کوهستان پدید آورده که به یکی از جاذبه های توریستی کاشان مبدل گردیده است. زمزمه های سیر و سفر به شهر نیاسر و بازدید از آبشار آن در فصل بهار آغاز می شود. آبشار نیاسر از چشمۀ اسکندریه سر چشمه می گیرد و از قدیمی ترین چشمه های ایران است. این آبشار از میان باغ تالار نیاسر می گذرد و به دشت های مجاور سرریز شده و درخت زار ها و بیشه ها را سیراب می کند. چشمه اسکندریه در چند متری بنای چهارتاقی که همان آتشکده ساسانی نیاسر است قرار دارد. در این چهارتاقی، چهار قوس، چهار جزر را به هم متصل کرده و گنبدی را شکل داده که یادمان یک سازۀ پرقدمت تاریخی با معروفیت جهانی است. در کنار آبشار یکی از ورودی های غار ویس نیاسر واقع شده است. این غار با دالان ها و راهرو های طولانی و انشعاب های فراوان، شبکۀ پیچیده ای را ایجاد کرده که مسیر چاه ها و کانال های اسرارآمیزی با فضایی رویایی است. در مورد علت پیدایش غار  که بدست انسان تراشیده شده است، فرضیه های متفاوتی رایج است. می گویند که غار یک نیایشگاه ساسانی بوده که برای عبادت و مراسم دینی از آن استفاده می شده است. از جمله افسانه هایی از مردم محل نقل می شود، حکایت سنگ تراشی است که صد ها سال پیش در غار افسون شده و همیشه صدای او در حال تراشیدن سنگ ها در داخل غار شنیده می شود. اما افسون آبشار در کنار غار ویس پایان نمی پذیرد و به حمام و آسیاب بادی نیاسر نیز می رسد. حمامی که در دوران صفویه ساخته شد و آب آبشار را به داخل خود هدایت کرد. آسیاب بادی نیز به برکت آبشار می چرخد و سنگ آن به گردش درآمده، گندم و جو محصول نیاسر را آسیا می کند. آبشار نیاسر با صد متر ارتفاع شاخص رونق و استمرار زندگی در نیاسر است. گل های محمدی را می رویاند و گلاب گیری را از دیرباز رسم و سنت شهر کرده و نیاسر را به یک قطب پرورش گیاهان دارویی سوق داده است. تکاپوی تولید گلاب با گلچینی در بهار آغاز می شود و یک جاذبه فرهنگی در استان اصفهان است. آبشار تنوع بی مانند درختان کویری را موجب شده است. چنار های کهن که بیش از چهار هزار سال عمر دارند، از قنات ها ادامه حیات می یابند. درختان بید شیرین، توت، انجیر و مو در مسیر آب جاری شده از آبشار، رشد کرده اند و سبب بوجود آمدن باغ های گسترده و گلستان های زیبایی در دامنۀ کوهستان کرکس هستند. انگشتر طلایی کویر، زمرد نگین های نادری را در نزدیکی شهر کاشان در خود جای داده که یکی از آنها  نیاسر سرسبز است.


تالار نیاسر
تالار نیاسر در پارک بزرگ شهر نیاسر کاشان عمارتی است زیبا و باشکوه. این عمارت که به کوشک نیاسر نیز معروف است در مکانی ساخته شده که در ارتفاعی بالاتر از شهر، مشرف به اقصی نقاط آن می باشد و از ایوان های متعدد عمارت چشم انداز مناظر شهر پیداست. آبشار نیاسر از درون این ساختمان می گذرد و به ارتفاعات پایین تر  و دشت های مجاور سرازیر می شود.


چهارتاقی نیاسر


در چهارتاقی نیاسر که یک آتشکده ساسانی است، چهار قوس، چهار جزر را به هم متصل کرده و گنبد مدوری را شکل داده اند که یادمان یک سازۀ پرقدمت تاریخی با معروفیت جهانی است. جالب اینجاست که فرضیه های متفاوتی که در مورد چهارتاقی نیاسر نقل می شود که با هم در تضاد هم نیستند. عده ای می گویند که این بنا تقویم آفتابی و شاخص اندازه گیری زمان بوده و عده ای دیگر معتقدند که این بنا صرفا برای مراسم دینی زرتشتیان بنا شده و به عنوان آتشکده، نیایشگاه مردم در برابر آتش بوده است. اما فرضیه احتمالی دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه هردوی این احتمالات  می تواند درست باشد و اصولا بسیاری از بنا های تاریخی ایران کاربردی چندگانه داشته اند و در طول زمان برای چند منظور استفاده می شدند. پلان این بنا مربع شکل است  و از تناسب هندسی متوازنی برخوردار می باشد. چهار تاقی چهار پایه دارد که کنایه به چهار عنصر پدید آورنده خلقت و در عین حال چهار سوی دنیا است. در روز نخست فصول چهارگانه نیز خورشید هر بار با زاویه خاصی بر پایه ها و ستون های این بنا می تابد. این اختلاف زاویه از دیرباز مبنای اندازه گیری زمان و تقویم ایرانی بوده است.




Monday 25 May 2015

آب و فرش‌های ایرانی اثر جلال سپهر

جلال سپهری عکاسی را بصورت آماتوری آغاز کرد و با گذارندن دوره عکاسی صنعتی و تبلیغاتی در این رشته حرفه ای شد. او در جشنواره های عکاسی در داخل و خارج از ایران بسیار موفق بوده است و مدتها مدیریت استودیو فانوس و سایت معروف فانوس را بر عهده داشت.  این هنرمند عکاس در حال حاضر هم در حوزه عکاسی تبلیغاتی و هم در حوضه عکاسی حیات وحش و هنری فعال است.
 
 

 

 

Tuesday 19 May 2015

آرامبولا از سرزمین رویایی

                   


سه جوان در شهر "گوا" یکی از بنادر جنوب غربی هندوستان می نوازند. زنی جوان با حرکاتی که از روح و جان مایه می گیرد فسانه وار می رقصد. یکی از نوازندگان، "هنگ" می زند. سازی است کوبه ای که در اینجا با زخمه های کمانچه و نوای گیتار و رقصی رویایی همراه می شود. پروژۀ این نوازندگان پرشور، "آرامبولا" نام دارد. "آرامبول"، ساحل تورستی شهر "گوا" است. نوای اندوهگین کمانچه از این سرزمین کوچک رویایی، در فضای مجازی سراسر دنیا پخش می شود. آلبوم "آرامبولا" بصورت زنده در جنگل های گرمسیری و به زیر آفتاب درخشان هند ضبط شده و معروفیت جهانی یافته است.

Saturday 16 May 2015

رقص شمشیر، باله گایانه- اثر آرام خاچاطوریان

 

گایانه در اوایل جنگ جهانی دوم توسط آرام خاچاطوریان، آهنگساز روس ساخته شد و در سال 1942 برای اولین بار در شهر لنینگراد به اجرا درآمد. داستان باله در دوران ارمنستان شوروی، چند روز پس از شروع جنگ جهانی دوم در مزارع پنبه بوقوع می پیوندد. اهالی روستا از اعضای کلخوزها و مزارع اشتراکی بودند و به تعداد روزهای کاری سهمی از محصول و سود مزرعه را دریافت می کردند. سربازان ارتش سرخ به سراسر شهر ها و روستا ها اعزام شده بودند و احساسات وطن پرستانه و شور مبازرات خلقی برای بیرون راندن نازیها، نوعی همگرایی ملی میان آنان و روستائیان به وجود آورده بود.
 
داستان باله:

قهرمان داستان زنی است روستایی به نام گایانه که نام اصلی همسر خاچاطوریان آهنگساز باله نیز می باشد. گایانه در داستان باله، زن زیبایی است که در کارگاه عمومی پنبه کار می کند. او با مردی به نام "گیکو" ازدواج کرده و صاحب فرزندی از اوست. "گیکو" دائم الخمر است. او شوهری ناپاک و کینه جوست که مشغول توطئه گری و فعالیت های غیر قانونی، از جمله همکاری با قاچاقچیان است. "گیکو" پس از بحث و درگیری با همسرش کارگاه پنبه را به آتش می کشد. ماموران نظامی به تعقیب و جستجوی او می پردازند. گایانه که از حمایت ارتش و مردم روستا برخوردار گشته است، در خلال این وقایع به افسر گارد ارتش سرخ، فردی به نام "کاراکف" علاقه مند می شود. "گیکو" شوهر گایانه محاصره و دستگیر می شود و زندگی مشترک گایانه با او در اینجا به پایان می رسد. در قسمت آخر باله، جشن عروسی گایانه با "کاراکف" افسر نظامی دولتی در حضور مردم و اهالی روستا برپا می شود.
 
در واقع موضوع باله پیروزی مردم شوروی در جنگ علیه فاشیسم است. این باله از جهت ریتم، بسیار قوی و مهیج است و از حیث ملودی، رنگ آمیزی فولکلوریک دارد. برخی از قطعات آن نه تنها برای جهانیان ماندنی و فراموش نشدنی است، بلکه از بافت های موسیقی مردم آسیای میانه جدایی ناپذیر است. بطور مثال قطعات مربوط به رقص های اوزون دره و رقص لزگی اکنون در اکثر چشن ها و عروسی های مردمان منطقه نواخته می شود و باله گایانه الهام بخش موسیقی مردمی و عامیانه آنان گردیده است. آهنگ لالایی و رقص عایشه از دیگر قطعات معروف این باله می باشند که کاملاً دارای روح شرقی اند. باله بجز موسیقی ارمنی از نواهای کردی، آذربایجانی و قفقازی نیز استفاده کرده است.
 
قسمت رقص شمشیر از زیباترین قطعات باله گایانه به شمار می رود و لحظات سرایت آتش را از کارگاه تولید پنبه به بخشی از قریه نشان می دهد. در این قسمت، درگیری و نزاع نظامیان ارتش سرخ و مسببین حریق با آکورد های ناپایدار و پویا(دیسوناس) به نمایش در می آید و نوعی حس غافلگیرانه ای را برای شنونده تداعی کرده و حالات بیم و تنش را در او ایجاد می کند.



Saturday 2 May 2015

هفت پیکر(باله)- اثر قاراقارایف

                                                         
 
قاراقارایف آهنگساز آذربایجانی، یک سال پس از انقلاب اکتبر در سال 1918 در شهر باکو بدنیا آمد. پدرش پزشک متخصص اطفال و شخصیت شناخته شده ای در میان مردم باکو بود. مادرش نیز در همین شهر از اولین فارغ التحصیلان رشته موسیقی محسوب می شد و توجه پسر جوانش را به سوی موسیقی جلب کرد. هر چند که حرفه پزشکی با وجود شغل پدر و برادرش که از جراحان برجستۀ باکو بود، به یک سنت تبدیل شده بود و پدر نیز ترجیح می داد که همه پسرانش پزشک شوند، قاراقارایف سر از نوازندگی و آهنگسازی در آورد و هر دو رشته را در کنسرواتوار باکو دنبال کرد. بعد ها نیز برای ادامۀ آهنگسازی به کنسرواتوار دولتی مسکو رفت. قاراقارایف پس از مدتی از مسکو دوباره به زادگاه خود بازگشت و پس از مرگ عزیز حاجی بیکف، مدیریت کنسرواتوار دولتی باکو را پذیرفت و تا پایان عمر مسئولیت ریاست آن را برعهده داشت.
 قاراقارایف در زمان تحصیل در مسکو زیر نظر دیمیتری شوستاکویچ به فراگیری هارمونی و رهبری ارکستر پرداخت. به نقل از قاراقارایف، برای استادی چون شوستاکویچ کار سطحی و نیمه تمام، قابل تحمل نبود. شوستاکویچ می خواست که شاگردانش آنگونه که در خور منزلت حرفه شان است با پدیدۀ موسیقی برخورد کنند و با سخت گیری های عجیبی ارزش ها را در کار موسیقی به شاگردانش منتقل می کرد.
ما ایرانیها قاراقارایف را بویژه از پوئم سمفونیک لیلی و مجنون و باله هفت زیبا می شناسیم. این باله، بر اساس اشعار و نقوش هفت پیکر(بهرام نامه) ، چهارمین منظومه نظامی گنجوی ساخته شده است که حکایت از هفت شاهزاده خانم دارد که هر یک نماد کوکب سیاری است در هفت آسمان. شاهدخت های خوبرو بر روی زمین و ربع مسکون، از اقالیم مصر و شام تا اقصی بلاد چین و ماچین، در هفت گنبد و به هفت رنگند. در والس معروف باله هفت زیبا، شاهزاده ایرانی به هنگام شکار، در حالی که به دنبال سرپناهی در خرابه های یک قلعه قدیمی است، دیدار خود را با دختران هفت اقلیم به یاد می آورد که هر بار جامه ای را به رنگی برتن کرده و با عروسان تاج بر سر می رقصد تا کلید  رستگاری را در زیر زلف آنان بیابد. سر انجام شاه جوان که به دنبال رنگی بدور از تکلف اندوه  است با شاهدختی در ایران شهر، دخت کسری، ملاقات می کند. آنان به روشنایی روز می رسند  و رنگ سپید را برگزیده، زینت زندگانی می کنند. اما در بخش والس باله ، داستان جستجوی شاه جوان، با  جامه ها و نماد های رنگین به خوبی به نمایش در آمده است.