Saturday, 18 April 2015
Tuesday, 31 March 2015
پرواز شاگال
آثار مارک شاگال مملو از نور و رنگ، سرشار از طراوت و رویاست . پیکره ها در
تابلو های او سیال و فارغ بال، عاری از هرگونه قید و بندند و در اوج آزادگی و خیال
در پرواز. نماد ها در طراحی ها یش حامل پیامند. نماد پنجره نشانۀ رهایی، نماد درخت،
درفش زندگی و نماد اسب میل به آزادگی را میرساند. "نوازندۀ ویولن" که در
لحظات حساس زندگی اش در تابلو های او حضور می یابد، به هنگام تولد، بلوغ عشق و ازدواج
اعلام موجودیت می کند و در آنی که سایۀ مرگ پدیدار می گردد، باز خود را سراسیمه نمایان
می سازد. نقاشی هایش بار نوستالژی، درد مهاجرت و غربت را بدوش میکشند. مارک شاگال ساده گرا بود، نه تابع کس و نه بند کس.
آنچنان آزاده بود که در تلاطم تعصبات مذهبی در قالب نقاش یهود، عیسی مسیح را بر روی
صلیب به تصویر درآورد. شاگال نقاش رویا ها و خاطره ها ست. نقاش روز های خوش کودکی
است. نقاش اوج زیبایی روح، نقاش زندگیست.
آثار مارک شاگال مملو از نور و رنگ، سرشار از طراوت و رویاست . پیکره ها در
تابلو های او سیال و فارغ بال، عاری از هرگونه قید و بندند و در اوج آزادگی و خیال
در پرواز. نماد ها در طراحی ها یش حامل پیامند. نماد پنجره نشانۀ رهایی، نماد درخت،
درفش زندگی و نماد اسب میل به آزادگی را میرساند. "نوازندۀ ویولن" که در
لحظات حساس زندگی اش در تابلو های او حضور می یابد، به هنگام تولد، بلوغ عشق و ازدواج
اعلام موجودیت می کند و در آنی که سایۀ مرگ پدیدار می گردد، باز خود را سراسیمه نمایان
می سازد. نقاشی هایش بار نوستالژی، درد مهاجرت و غربت را بدوش میکشند. مارک شاگال ساده گرا بود، نه تابع کس و نه بند کس.
آنچنان آزاده بود که در تلاطم تعصبات مذهبی در قالب نقاش یهود، عیسی مسیح را بر روی
صلیب به تصویر درآورد. شاگال نقاش رویا ها و خاطره ها ست. نقاش روز های خوش کودکی
است. نقاش اوج زیبایی روح، نقاش زندگیست.
Labels:
هنری
Monday, 23 March 2015
لچک یا کومه ، پاپوش یا جوتی- گردآوری از زهره اشکیانی
پوشش زنان جنوب ایران
برآمده از سازگاری با آفتاب و آب است. تنی که از گزند آفتاب می رمد و خود را می پوشاند،
به گرمایش دل می بندد و رنگ گرمش را به جان می خرد بیهوده نیست که مردم هرمزگان بخصوص
دختران و زنان رنگین کمانی از رنگ های گرم را به تماشا می گذارند.هنگامی که صحبت از
لباس بندری می شود سخن از دیده و دل و دست و سخن از جامه هایی است که رنگ آنها مهربانی
و عشق را زمزمه می کند. پوشاک ساحل نشینان جنوب
کشور به پوشاک بندری مشهورند و از هفت یا هشت تکه تشکیل شده است که شامل پیراهن یا
جومه ، شلواریا تنبان ، لچک یا روسری یا کومه ، پاپوش یا جوتی یا کوش ، چادر و نقاب
می باشد، یراهن اصیل و بندری کندوره نام دارد که برای دوخت آن از رنگهای گرم استفاده
می شود. قد کندوره تا حوالی زانو می رسد و از پهلوی یقه به پایین گلابتون دوزی یا خوس
دوزی می شود. و اطراف آن تا دور یقه این تزیینات ادامه دارد. کندوره بیشتر در بندر
عباس میناب خمیر و قشم رایج است. در مناطق شرق استان پیراهن بلوچی رایج است که البته
بر روی این پیراهن ها هم با خوس – گلابتون و یا نخ های رنگی تزییناتی انجام می شود. شلوار بندری که به شلوار دم تنگ معروف است، ساق تنگی
دارد و از پارچه های ساتن تترون و پاپلین استفاده می شود رنگهای مورد استفاده معمولا
قرمز سبز و لاجوردی می باشد شاید یکی از دلایل تنگی شلوار بندری رعایت نظافت و بهداشت
می باشد زیرا تنگی آن سبب می شود شلوار با زمین تماس پیدا نکند. البته به علت عرض کم
و وجود تزیینات و زیور آلات روی شلوار زیبایی خاصی به بانوان می دهد و قد آنان را بلند
تر جلوه می دهد. انواع شلوار های بندر ی عبارتند از بادله ای – نیم بادله ای- ودویی-
پولکی- گلابتونی خوسی و زری و شلوار در گشاد که در گذشته بندری ها به علت گرمای شدید
در فصل تابستان استفاده می کردند. لچک در گذشته های دور
یکی از پوشش های رایج مردم ساحل نشین هرمزگان بخصوص میناب و بندرعباس بود که برای زیبایی
جلبیل بر روی سر قرار می گرفت استفاده از لچک تا قبل از واقعه ی کشف حجاب عمومیت بیشتری
داشته است. این پوشش نوعی کلاه بود که بخشی از پیشانی تا پشت سر و تا لاله ی گوش را
به صورت هلالی در بر می گرفت. بر روی لچک تزییناتی صورت می گرفت. روسری های بندری شامل
جلبیل – اورنی- لیسی و جلبیل خوسی می باشد که با تزییناتی از قبیل خوس و گلابتون همراه
است. کفش زنان بندری از نوع صندل است.
که تسمه این کفشها در لای انگشتان قرار می گیرد. از نوع کفشهای زنان بلوچ در این منطقه
رواج دارد. زنان بندری از چادرهای توری، روشن، گلدار و یا تیره زیوردار استفاده می
کنند. زنان گاهی چادر خود را جمع کرده و در روی سر می گذارند تا کوزه ای چیزی در روی
سر حمل نمایند.زنان بندری برای پوشاندن چهره خود نقابی دارند از جنس پارچه مشکی که
نام محلی آن «برقه» است. گاهی چرمی ظریف به شکل نیم دایره و به اندازه پهنای صورت،
دارای قیطانهایی در بالا و طرفین گوشه ها است که با بستن این قیطانها از پشت سر نقاب
در چهره استوار و محکم می شود.
منابع :مجله پوشاک زنان
ایران
کتاب پژوهشی در پوشاک
سنتی
سایت جمعیت بانوان کنگ
تصویر: آرشیو مجله " ناسیونال ژئوگرافیک"
تصویر: آرشیو مجله " ناسیونال ژئوگرافیک"
Labels:
فولکلوریک
Friday, 20 March 2015
خانه تکانی
خانه تکانی دل از زبان مهدی اخوان ثالث
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی ،آن را زدر خانه برآندیم
هر جا گذری، غلغله ی، شادی و شور است
ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم
و اصحاب جوان را، نه یکی بوسه ستاندیم
من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و ترا ما نپراندیم
صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند
ما این خرک لنگ، زجویی نجهاندیم
مانند افسون زدگان، ره به حقیقت
بستیم و جز افسانه ی بیهوده نخواندیم
از نه خم گردون، بگذشتند حریفان
مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم
طوفان بتکاند مگر "امید" که صد بار
عید
آمد و ما خانه خود را نتکاندیم
از دیرباز، در روزهای آخر اسفند و در ساعات
نزدیک به گردش گوهر زمانه، غبار رویی بهاریه چو الزامی ناگزیر راه و رسم ماست.
تصویر از خانه تکانی بهار در اسفند سال
1348 است.
Labels:
خانۀ عکس
Monday, 16 March 2015
پوشش زنان جنوب، سازگاری از آفتاب و آب- گردآوری زهره اشکیانی
پوشش زنان جنوب ایران
برآمده از سازگاری با آفتاب و آب است. تنی که از گزند آفتاب می رمد و خود را می پوشاند،
به گرمایش دل می بندد و رنگ گرمش را به جان می خرد بیهوده نیست که مردم هرمزگان بخصوص
دختران و زنان رنگین کمانی از رنگ های گرم را به تماشا می گذارند.
هنگامی که صحبت از لباس
بندری می شود سخن از دیده و دل و دست و سخن از جامه هایی است که رنگ آنها مهربانی و
عشق را زمزمه می کند.
به نقل از مقاله: پوشش
زنان جنوب
تحقیق: زهره اشکیانی
تصویر از وبلاگ شلوار
بندری
Labels:
فولکلوریک
آناستازیا کوبکینا با اجرای قطعه ای از پدرش ولادمیر کوبکین
گالیاردا اثر ولادمیر کوبکین
نوازنده: آناستازیا کوبکین
ولادمیر کوبکین( پدر نوازنده) آهنگساز روس در هنرستان لنینگراد که همان کنسرواتوار دولتی شهر سنت پترزبورگ روسیه است به تحصیل پرداخت. این مدرسه موسیقی به نام نیکلای ریمسکی کرساکف نامگذاری شده است و دانش آموختگان مشهوری در تاریخ موسیقی نظیر شوستاکویچ، چایکوفسکی و پروکفیف را در دامان خود پرورانده است. آناستازیا کوبکینا که در پست پیشین در سن بلوغ قطعه الیژه اثر راخمانینف را نواخت، حال نوازنده بیست و یک سالۀ جوانی است که پا به عرصۀ رقابتی دشواری نهاده است. این عرصه را گریزی نیست جر رنج کار و تلاش را به جان خریدن.
همراهی دایرۀ زنگی و ویولن سل ترکیب هارمونیک عجیبی است که مرا بی اختیار به یاد موسیقی غیر مذهبی قرون وسطی انداخت و این احساس اشتباه نبود. در واقع نام قطعه، گالیاردا می باشد که از همان واژه گالیارد می آید. یعنی همان موسیقی رقص قرون شانزدهم و هفدهم که ازمحبوبیت فراوانی در سراسر اروپا برخوردار بود و ابتدا موسیقی رقص های مجلل دست جمعی اشراف محسوب می شد و به تدریج در میان طبقات متوسط آن دوران نیز رواج پیدا کرد.
گالیارد قرون وسطی - شهر سیه نا ( ایتالیا)
Labels:
از کلاسیک تا معاصر
Friday, 13 March 2015
حساس و شکننده به مانند سرگئی
سرگئی راخمانینف، آهنگساز روسی، پیانیست
و رهبر ارکستر و آموزگار موسیقی بود. او با دستان بزرگ و انگشتان کشیده اش یکی از پیانیست
های مهم قرن بیستم به شمار می آید. قطعاتی که راخمانینف از آثار خود و سایرآهنگسازان با پیانو اجرا نموده
بود، در آرشیو تاریخ موسیقی ثبت شده و موجود می باشند. راخمانینف دنبال کنندۀ سبک رمانتیک
در موسیقی کلاسیک بود و راه و روش چایکوفسکی و ریمسکی کرساکف را دنبال می نمود.
از حوادث پر رنج زندگی موسیقیدان ماجرای
اولین سنفونی اش بود که توسط شخص دیگری، با اجرای نادرست و پراز اشکال به صحنه آمد. به گفتۀ همسر راخمانینف این شخص در
هنگام اجرا و رهبری این سمفونی مست بود. به سبب این اجرای ناقص، کار راخمانینف مورد
قضاوت منفی منقدین قرار گرفت و موجب رنجش عمیق او شد. پس از این واقعه راخمانینف به
بیماری طولانی افسردگی دچار گشت و کار آهنگسازی را برای مدت قابل توجه ای کنار گذاشت.
هرچند پس از معالجات روانکاوی بسیار دوباره فعالیت خود را در آهنگسازی از سر گرفت.
از او آثار کمی بر جای مانده است. علت این امر شاید به خاطر مشغله و گرفتاری کار نوازندگی
و رهبری ارکستر بوده باشد و یا شاید روح حساس راخمانینف و تأثیر پذیری او از ناهمواری
ها و ناملایمات پیرامونش در کمیت این آثار نفش داشته است. اما با این وجود او یکی از
بزرگترین آهنگسازان معاصر دوران ما محسوب می گردد.
قطعۀ الیژه محزون، غمگین، پردرد و پرحسرت است. "آناستازیا
کوبکینا" نوازندۀ جوان روس زمانی که شانزده سال بیش نداشت، در کنسرواتوار دولتی
مسکو، قطعۀ الیژۀ راخمانینف را به عنوان تز پایانی خود برگزید. هیچکس در آن زمان باور
نداشت که اجرای " آناستازیا"، این فارغ التحصیل نوجوان و تازه کار یکی از
معروف ترین اجراهای الیژۀ راخمانینف در سراسر جهان گردد و در میان صدها اجرای دیگر
از این اثر توسط نوازندگان چیره دست و باتجربۀ بین المللی بدرخشد و جاودانی شود.
Labels:
از کلاسیک تا معاصر
Saturday, 28 February 2015
نخلستان های تشنه و معجزه خرما
باغداران جنوب از سوز دل در حسرت آب
ناله بر می آورند. تالاب ها خشکید اند و نبود باران کمر نخلستان ها را خم کرده
است. بیابان ها گسترده، آب های زیرزمینی شورند و ریزگرد ها معلق. گرد و غبار و
خاموشی دشتها ی جنوب را فراگرفته است. جنگ عراق نخلستان های همسایه غربی ما را خشک
کرد، پوشش گیاهی را در مناطق مرزی از میان برد. خشکسالی و تخریب محیط زیست را برای
ما و عراقی ها به سوغات آورد. سد گتوند نفس کارون را گرفت. آبگیری از سد تا دره ها
و دشتها پیش رفت و گنبدهای نمکی را در آب شیرین کارون حل کرد. فضای سبز و درخت کاری
گسترش نیافت. کشت بی رویه و پر هزینه مجاز گردید. گاه نیز آتش به جان نخلستان ها
افتاد و وزش باد از نیزار های کناره، آتش را به درون باغ های خرما کشاند. باغدار
در سوگ نخل های سوخته گریست و باغ در رویای باروری در ماند.
در قدیم میوه درخت نخل بخش اصلی تغذیه
مردم بومی را تأمین می کرد. روستائیان بر این باور بودند که می توان هر روز صبح
چند دانه خرما بیرون از خانه در محل عبور گذاشت تا قضا بلا را از خانه بدور کند.
بومیان که در میان سایه درخت خرما می خوابیدند، با برگ ها و ساقه های آن خانه می
ساختند و با الیاف و شاخه های آن اسباب و آلات. برای آنان درخت خرما مقدس و آسمانی
بود. کاشت این درخت در نواحی آسیا و بین النهرین به شش هزار سال پیش از میلاد مسیح می رسد. پیش
از دخالت انسان نخل ها با گرده افشانی باد و حشرات بارور می شدند. انسان با کاشت
هسته خرما، پرورش نخل را آغاز کرد و امروزه کاشت پا جوش و جوانه های خرما جایگزین روش
ابتدایی کاشت هسته گردیده است.
عمل بارور کردن درخت خرما را با پا جوش
ها در اصطلاح محلی ایوار می نامند. برای رویش خرما در مقابل هر صد درخت نر، چهار
درخت ماده کافی است. پا جوش ها شاخه های باریکی چسبیده به ریشه هستند که از بن
درخت می رویند. پس از کاشت، آبیاری و کود دهی، چند خوشه از درخت نر را بطور وارونه
در داخل خوشه درخت ماده می گذارند و آن را محکم می بندند. گرده افشانی باغداران و
حجله سازان نخلستان از ماه های اسفند تا اوایل اردیبهشت ادامه دارد و کار هر کس نیست.
کار کارگر ماهر جنوب است. باغدار با تردستی برای ممانعت از شکستن خوشه های پر وزن،
آنها را از برگ های بالایی با دقت و مهارت بسیار رد کرده و به برگ های پایین خوشه
تکیه می دهد. کشاورز درخت خرما که به او مُخوَر (در پهلوی موگر) نیز می گویند نخل
ها را از حمله موریانه، گزند حشرات و تجمع آفات بدور کرده، خوشه ها را تنک، تنظیم
و آرایش می کند.
مُخوَر ها نه با نفت که با
نخل ها نفس می کشند. نخل هایشان نشان از بخشندگی دارند و آنان در رویای کارونی
شیرین و نخلستانی پر بار، با یاد کلامی از سعدی در گوش که می گوید " گرت ز دست
برآید چو نخل باش کریم، ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد" برای نخل ها یشان
آواز می خوانند.
تصویری از نخلستان شهرستان بزرگ
شهرستان دشتستان در شرق استان بوشهر از
جنوب به شهرستان دشتی، از مغرب به شهرستان بوشهر و تنگستان از شمال غرب به شهرستان
گناوه و از مشرق و شمال شرق به استان فارس منتهی میشود. کاخ
زمستانی کورش در شهر برازجان - شهر تاریخی توز یا توج - تل مر - تل خندق - گور
دختر (آرامگاه دختر کورش) - آتشکده (در نزدیکی تل خندق) – همه از بنا های تاریخی شهرستان
دشتستان به شمار می روند. عکس از آقای سعید رستمی و متعلق به وبلاگ دشتستان بزرگ
است.
Labels:
محیط زیست
Sunday, 22 February 2015
دردهکده- سویت مناظر قفقاز، اثر ایوانف
ایوانف، آهنگساز روسی، رهبر ارکستر و معلم
موسیقی بود. او در سال 1875 به کنسرواتوار سنت پترزبورگ رفت و در آنجا تحت نظر ریمسکی
کرساکف به فراگیری موسیقی پرداخت. او بعداً خود رهبر اپرای تفلیس پایتخت گرجستان شد.
یازده سال به مطالعه موسیقی محلی گرجستان پرداخت و نتایج تحقیقات خود را نیز منتشر
کرد. او سپس مدیریت کنسرواتوار مسکو و رهبری ارکستر تئاتر بولشوی را بعهده گرفت. تمایل
او به ساختن تم های شرقی و پرداختن به موسیقی اقلیت های ملی روس بود. رنگ آمیزی ارکستر
در سویت مناظر قفقاز متاثر از آثار کرساکف است و علاوه بر تم های گرجی دارای تم های
ارمنی و آذربایجانی نیز هست. بخش اول سویت در توصیف راه های کوهستانی منطقه قفقاز است.
" در دهکده" نام بخش دوم از این اثر است
که با الهام از دهکده های مناطق قفقاز سروده شده است. بخش سوم مسجدی را در کوه های
قفقاز مجسم می کند و بخش چهارم مارش سردار نام دارد که در پست های پیشین وبلاگ به آن
پرداخته شده است.
Labels:
از کلاسیک تا معاصر
Saturday, 14 February 2015
هم خوانی ها و جدایی ها، شوان و ایلکای
ایلکای اکایا و شوان پرور هر دو زمانی
از مبارزین سیاسی ترک بودند و این ترانه دو صدایی را در هنگامی اجرا کردند که هر
دو کمابیش از یک موضع فکری مشترک علیه
حکومت وقت ترکیه برخوردار بودند. هر دوی آنان علیه نبود آزادی های سیاسی و سرکوب
مردم در مناطق کردنشین کشور شان مبارزه می کردند. شوان پرور که بالاجبار کشورش را
در زمان حکومت نظامیان ترک کرده بود فعالیت هنری خود را در خارج از مرزهای ترکیه
از سر گرفت. موسیقی او در ترکیه و عراق ممنوع اعلام شد، بطوریکه حتی شنیدن ترانه
های عاشقانه کردی او در این کشور ها هم مجاز نبود. کاک شوان با شرکت در فستیوال های
فولکلور موسیقی در شهر های اروپا موفق به اشاعه و توسعه موسیقی ملی کردستان در سطح
جهانی شد. او خواننده صحنه بود و در اداره و اجرای ترانه در برابر جمعیت حاضر تسلط
و مهارت بسیار از خود نشان می داد. اما این خواننده کرد بالاخره پس از 37 سال
مهاجرت سیاسی به کشورش ترکیه برگشت و مورد حملات هموطنان کرد خویش قرار گرفت.
بازگشت او به کردستان و بویژه دیدار نامیمون او با شخصیت های چون اردوغان و بارزانی
در شهر دیار بکر که از موقعیت استراتژیک خاصی برای کردان منطقه برخوردار است موجب
تفرقه و دو دستگی میان کرد های ترکیه شد و موج اعتراضات کرد های مترقی کشورش را به
همراه داشت. اکنون بیش از یک دهه از اجرای این ترانه دو صدایی می گذرد. حکایت هم
صدایی و هم خوانی شوان و ایلکای پایان یافته
و روابط از هم گسیخته است. هرچند هنوز این ترانه یادآور مقام های فولکلوریک
و طنین ساده و زیبای کردی محبوبی است که با روسری(دستمال) آبی، زرد و قرمز آمده تا آن را بدور گردن دلداده اش ببندد. خواننده زن این
ترانه خانم ایلکای اکایا تغییری در مواضع مترقی و مقاصد صلح جویانه خود نداده است.
او از ابتدا منتقد بازی های سیاسی علیه کرد های منطقه بود و برای احیای حقوق آنان
می کوشید. خانم اکایا همچنان به فعالیت مدنی اش برای برقرای صلح میان کرد ها و ترک
ها ادامه می دهد.
Labels:
ترانه ها و تفسیر ها
زن و مرد کرد، در هم تنیده و در جستجوی رهایی
نقاشی هادی ضیاءالدینی او را در زمرۀ
بزرگترین هنرمندان دیار کردستان قرار داده است. او در زمینه مجسمه سازی نیز از خود
چهره ماندگاری بر جای گذاشته و نمی توان نقش او را در خلق آثار نقاشی کردی و در
شناساندن هنر کردستان به جهانیان منکر شد. زنده یاد هانیبال الخاص استاد او بود و
همیشه در کنار او ماند و از او حمایت کرد. هانیبال به او می گفت: " طراحی کن،
طراحی کن، طراحی کن. آنقدر که خسته شوی و بعد برای اینکه خستگی را از تن خود در کنی،
باز هم طراحی کن." او توصیه و نصیحت های استاد را با دل و جان پذیرفت. تابلو
هایش به گفته خود او پیرو سبک و شیوه خاصی
نیستند. هر چند نشانه هایی از کارهای فیگوراتیو و نقش قابل ملاحظه مردم در این
نقاشی ها به مانند آثار هانیبال در کار های ضیاءالدینی نیز به چشم می خورند. او
زندگی مردم و مادران کرد را به تصویر کشید. هر سال با سالگرد بمباران شیمیایی
حلبچه و به یاد این فاجعه بشری، سخنی از بازگشایی نمایشگاه نقاشی های او در شهر و
دیاری از کردستان به میان می آید. در طراحی زن و مرد در هم تنیدۀ کرد، نقاشی او از
طرفی بازگوکننده وابستگی مادی و وجودی در بافت زمان و مکان است و از طرف دیگر واگویۀ
است از رهایی، نجات و رستگاری.
Labels:
هنری
Saturday, 7 February 2015
ترانه گمشده- عهدیه در برنامه کودک
ترانه گمشده که عهدیه در سنین کودکی
خواند، بسیاری را به یاد برنامه کودک رادیو ایران می اندازد. این ترانه اولین
همکاری عهدیه با انوشیروان روحانی بود. انوشیروان روحانی که خود در آن هنگام یک
نوجوان بود، در این ترانه عهدیه را با آکاردئون همراهی می کند. خانم مرضیۀ خواننده نیز این ترانه را پیش
از عهدیه اجرا نموده بود. با این تفاوت که مرضیه در این ترانه می خواند: " نیمه
شبان تنها، در دل این صحرا، گمشده خود را می جویم." اما گمشده عهدیه در این
ترانه "مادر" بود و او به زبان و با صدای یک کودک چنین می خواند: نیمه
شبان تنها، در دل این شبها، مادر خود را می جویم." شعر این ترانه از تورج
نگهبان است و آهنگ از همایون خرم.
عهدیه فعالیت خوانندگی را در سن هشت
سالگی با برنامه کودک آغاز کرد. در آن زمان داود پیرنیا سرپرست برنامه کودک بود. پیرنیا
که رئیس برنامه گلها نیز بود پیش بینی می کرد که عهدیه در سنین بالاتر به برنامه
گلها راه یابد. چنین نیز شد. عهدیه به محض ورود به دوران نوجوانی، در سن پانزده
سالگی با شاخه گل شماره 328 فعالیت خود را در برنامه گلها آغاز نمود. او همزمان با
فعالیتش در برنامه کودک و برنامه گلها به مدرسه می رفت و سر انجام فارغ التحصیل دبیرستان
رضاشاه کبیر شد و موفق به کسب لیسانس در رشته حسابداری در دانشگاه گردید. خانواده
اش که مشوق اصلی او در موسیقی بودند و راه عهدیه را در برنامه کودک رادیو گشودند،
ترجیح دادند عهدیه را به تحصیل در رشته های غیر هنری تشویق کنند. عهدیه، اما با
عشق و شور به فراگیری موسیقی و درس سلفژ در کلاس هاس آزاد خصوصی پرداخت و صحنه
آواز را ترک نکرد. او در حال حاضر در کشور اسپانیا بسر می برد و به فعالیت هنری
خود در خارج از ایران ادامه می دهد.
Labels:
ترانه ها و تفسیر ها
Saturday, 31 January 2015
میکیس تئودوراکیس- موسیقی قطعه پائولا
میکیس تئودوراکیس
آهنگساز یونانی برای برخی از فیلم های به یاد ماندنی نظیر فیلم زوربای یونانی و فیلم حکومت
نظامی موسیقی متن ساخت. موسیقی تئودوراکیس موسیقی انقلاب ها و جنبش های مردمی و
حرکت های ضد دیکتا توری است. او خود مبارزاتش را به عنوان یک فعال سیاسی از سنین نوجوانی
آغاز نمود و در جوانی به جبهه آزادی بخش ملی یونان ملحق شد و علیه نیرو های
اشغالگر نازی جنگید. تئودوراکیس پس از پایان جنگ جهانی دوم با شروع جنگ داخلی در یونان
مخفی گشت و با خاتمه جنگ داخلی فضایی برای پرداختن به موسیقی یافت. آثار این
آهنگساز یونانی در کنسرت های مختلف موسیقی، در اروپا اجرا شد و او را به شهرت جهانی
رساند. او سرانجام به آهنگ های فولکلور و خلقی رو آورد و همزمان به فعالیت های سیاسی
پرداخت تا اینکه از طرف حزب اتحاد دمکراتیک چپ نماینده پارلمان یونان شد. نظامیان
کودتاچی بنا به مصوبه قانونی، نواختن و شنیدن موسیقی او را ممنوع اعلام کردند. پس
از تحمل دوره ای از زندان و اقدام به اعتصاب
غذا با فشار افکار عمومی و حمایت جهانیان از حبس آزاد گردید و در اروپا به مبارزات
خود ادامه داد. بعد از بیرون راندن کودتاگران در یونان، تئودوراکیس همچنان دوست و یاور
مبارزین انقلابی باقی ماند، به فعال ضد جنگ تبدیل شد و به دفاع از صلح جهانی
پرداخت.
قطعه پائولا از
موسیقی متن فیلم حکومت نظامی ساخته "کوستا گاوراس" بسیار دلنشین و به یاد
ماندنی است. سازنده فیلم که می خواست آن را در فضای آمریکای لاتین بسازد، موفق شد
تا در زمان حکومت آلنده رئیس جمهور منتخب شیلی در نیمه اول دهه هفتاد، صحنه های فیلم
را در آن کشور فیلمبرداری کند. درست یکسال پس از ساختن فیلم، دولت مردمی سالوادر
آلنده توسط حکومت جنایتکار ژنرال پینوشه سقوط کرد و حدود سی تن از بازیگران فیلم
بدست پینوشه، زندان، تبعید و اعدام شدند. بدین ترتیب بار اندوه این قطعه زیبای موسیقی
تئو دراکیس اندکی پس ازدوران آفرینش هنری آن، دو چندان شد و با تلخ ترین
حوادث غیر انسانی و فجایع سیاسی در آمریکای
لاتین همراه گردید.
Labels:
ترانه ها و تفسیر ها
Saturday, 24 January 2015
باخ و مدرنیته
یوهان سباستین باخ را شاید آهنگسازی
مذهبی به شمار آورند. زیرا که او از نوازندگان ارگ کلیسایی و دربار بود و متأثر از کانتانت ها( ترکیب های موسیقی آوازی) دوره
باروک. اما او بیشتر یک مدرنیست جهانی و فرا دورانی است. زمانی، دکتر لوئیس توماس فیزیک
دان برجسته آمریکایی پیشنهاد کرد که برای برقرای ارتباط با ساکنین احتمالی سیارات
دیگر قطعات باخ را بطور مداوم در فضا پخش کنند. هنوز آهنگسازی عصر معاصر در ارائه
تکنیک های موسیقی به کیفیت و نبوغ آثار باخ ناتوان است. رد پای کار یوهان سباستین باخ را می توان در اوج قله موسیقی
رومانتیک قرن نوزدهم و موسیقی مینیمالیتسی عصر حاضر مشاهده کرد. در این کنسرت تلاش
شده است که از سازهای قدیمی قرن هجدم که در موزه های اقصی نقاط جهان نگهداری می شوند
برای نواختن اثر "ایر در سل مینور" استفاده گردد. اما نه این سازهای قدیمی
و نه این نکته که باخ این موومان را به روح مسیح مقدس تقدیم کرده است بوی کهنگی به
قطعه نمی دهد و از مدرنیته آن نمی کاهد.
ساز ها:
Voices of Music
یوهان سباستین باخ را شاید آهنگسازی
مذهبی به شمار آورند. زیرا که او از نوازندگان ارگ کلیسایی و دربار بود و متأثر از کانتانت ها( ترکیب های موسیقی آوازی) دوره
باروک. اما او بیشتر یک مدرنیست جهانی و فرا دورانی است. زمانی، دکتر لوئیس توماس فیزیک
دان برجسته آمریکایی پیشنهاد کرد که برای برقرای ارتباط با ساکنین احتمالی سیارات
دیگر قطعات باخ را بطور مداوم در فضا پخش کنند. هنوز آهنگسازی عصر معاصر در ارائه
تکنیک های موسیقی به کیفیت و نبوغ آثار باخ ناتوان است. رد پای کار یوهان سباستین باخ را می توان در اوج قله موسیقی
رومانتیک قرن نوزدهم و موسیقی مینیمالیتسی عصر حاضر مشاهده کرد. در این کنسرت تلاش
شده است که از سازهای قدیمی قرن هجدم که در موزه های اقصی نقاط جهان نگهداری می شوند
برای نواختن اثر "ایر در سل مینور" استفاده گردد. اما نه این سازهای قدیمی
و نه این نکته که باخ این موومان را به روح مسیح مقدس تقدیم کرده است بوی کهنگی به
قطعه نمی دهد و از مدرنیته آن نمی کاهد.
ساز ها:
Hanneke van Proosdij & David Tayler, directors
The musicians and their instruments
Carla Moore, baroque violin by Johann Georg Thir, Vienna, Austria, 1754
Maxine Nemerovski, baroque violin by Timothy Johnson, Indiana, 1999 (after Stradivarius)
Elizabeth Blumenstock, baroque violin by Andrea Guarneri, Cremona, 1660
Kati Kyme, baroque violin by Johann Gottlob Pfretzschner, Mittenwald, 1791
Lisa Grodin, baroque viola by Mathias Eberl, Salzburg, Austria, 1680
William Skeen, five string baroque cello, Anonymous, Italy, c1680
Farley Pearce, violone by George Steppani, Manchester, 1985, after Amati, 1560
David Tayler, archlute by Andreas von Holst, Munich, 2012 after Magno Tieffenbrucker, Venice, c1610
Hanneke van Proosdij, baroque organ by Winold van der Putten, Finsterwolde, Netherlands, 2004, after early 18th-century
northern German instruments
Labels:
از کلاسیک تا معاصر
Saturday, 17 January 2015
سویت مناظر قفقاز
ایوانف تحت تأثیرموسیقی محلی گرجستان،
سویت مناظر قفقاز را تصنیف کرد. رنگ آمیزی ارکستر در آثار ایوانف از جلوه هایی از آثار
استاد او ریمسکی کرساکف برخوردار است. سویت مناظر قفقاز علاوه بر تم های گرجی، دارای تم
های ارمنی و آذربایجانی نیز هست. این موسیقی مربوط به منطقه ای موسوم به ماورای قفقاز و یا قفقاز جنوبی است که شامل آذربایجان ارمنستان و گرجستان می شود. لینک بالا بخش چهارم سویت مناظر قفقاز است که به مارش
سردار معروف است. بخش های دیگر این سویت در توصیف راه کوهستانی و مسیر دهکده های مناطق قفقاز است. این سویت درقسمت دیگری نیز فضای مسجدی را در گرجستان مجسم میکند و سرانجام وبا نوایی قوی و پیروزمندانه دروصف جاده های پر شیب و فراز قفقاز به پایان می رسد.
Labels:
از کلاسیک تا معاصر
Saturday, 3 January 2015
ساختمان کلانتری دربند
در اوایل
دورۀ پهلوی، معماران ایرانی به سبکی رو آوردند که معرف دوران مشخصی از تاریخ ایران
بود، بویژه دوران هخامنشی و ساسانی. طراحی ساختمان تحت تأثیر سبک ملی گرا و معمار
ایرانی مجذوب عظمت دوران ایران باستان بود. دوران رضاشاهی به مانند دوران هیتلر در
آلمان به عظمت، به قدرت و ناسیونالیسم گرایش داشت. یکی از شروط گزینش طرح در ساخت
ادارات و بنا های دولتی میزان توجه به معماری عناصر باشکوه قدیمی و تزیینات
ساختمان به شیوۀ تخت جمشید بود. کاربرد کنگره های باستانی در بام کاخ ها، استفاده
از ستون های بلند و سر ستون هایی به سبک پرسپولیس، ساخت ایوان های مرتفع و عظیم از
مشخصه های معماری آن دوران بشمار میرود. کاخ شهربانی سابق، اداره پست، ساختمان
موزه ایران باستان به تقلید از طاق کسری و بالاخره ساختمان کلانتری دربند که با
نگاره های کوروش مزین شده است، همه تداعی کنندۀ معماری باستانی دوران پیش از اسلام
است که در دوران پهلوی از جاذبه های طراحی های ساختمان محسوب می شد.
در اوایل
دورۀ پهلوی، معماران ایرانی به سبکی رو آوردند که معرف دوران مشخصی از تاریخ ایران
بود، بویژه دوران هخامنشی و ساسانی. طراحی ساختمان تحت تأثیر سبک ملی گرا و معمار
ایرانی مجذوب عظمت دوران ایران باستان بود. دوران رضاشاهی به مانند دوران هیتلر در
آلمان به عظمت، به قدرت و ناسیونالیسم گرایش داشت. یکی از شروط گزینش طرح در ساخت
ادارات و بنا های دولتی میزان توجه به معماری عناصر باشکوه قدیمی و تزیینات
ساختمان به شیوۀ تخت جمشید بود. کاربرد کنگره های باستانی در بام کاخ ها، استفاده
از ستون های بلند و سر ستون هایی به سبک پرسپولیس، ساخت ایوان های مرتفع و عظیم از
مشخصه های معماری آن دوران بشمار میرود. کاخ شهربانی سابق، اداره پست، ساختمان
موزه ایران باستان به تقلید از طاق کسری و بالاخره ساختمان کلانتری دربند که با
نگاره های کوروش مزین شده است، همه تداعی کنندۀ معماری باستانی دوران پیش از اسلام
است که در دوران پهلوی از جاذبه های طراحی های ساختمان محسوب می شد.
Labels:
ایران- تارنمای تاریخ,
خانۀ عکس
Monday, 29 December 2014
آواز دیلمان در دستگاه دشتی با سولماز بدری
آواز دشتی بسیار
حزن آمیز است. این آواز از متعلقات دستگاه شور می باشد که به آواز چوپان نیز معروف
است. این آواز میان مردم گیلان رواج یافته بود و گوشه هایی چون دیلمان نیز توسط
استاد صبا وارد آواز دشتی شد. دستگاه شور مادر موسیقی ایرانی است و آواز دشتی شاه
آواز آن. استاد غلامحسین بنان قطعه دیلمان را با ظرافت بسیارخواند و تنوع تحریر در
آواز دشتی را با مهارت آوازی خویش در اجرای گوشه دیلمان بکار گرفت.
خانم سولماز بدری خواننده و نوازنده سنتور این
قطعه را بازخوانی نموده اند. خانم بدری به تعلیمات آوازی خود نزد استاد شجریان و
به فراگیری سنتور زیر تعالیم استاد اردوان کامکار پرداخت. او در این قطعه شعر سعدی
را می خواند:
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد
صبا گر چاره داری وقت وقت است
که درد اشتیاقم قصد جان کرد
غلامحسین بنان قطعه دیلمان را هم با غزلی از سعدی می خواند:
چنان در قید مهرت پایبندم
که گویی آهوی سر در کمندم
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مده گر عاقلی بیهوده پندم
Labels:
ترانه ها و تفسیر ها
Saturday, 27 December 2014
بر بال تندیس ها می نویسم نامت را: آزادی
بر ژنده های
آسمان آبی ام
بر آفتاب مانده ی مرداب
بر ماه زنده ی دریاچه
می نویسم نامت را
ای آزادی
شعر آزادی از پل
الوار
هادی ضیاء الدینی
هنرمند کرد بنیاد آکادمیک هنر طراحی، نقاشی و مجسمه سازی را در کردستان پایه ریزی
کرد. او طراحی را نزد استادانی چون هانی بال الخاص و شهاب موسوی زاده آموخت. هنر
از نظر او جدال انسان علیه ناملایمات اجتماعی است. از آوارگان حلبچه تا دراویش
کرد، از تم "شیر کو بی کس" تا مجسمه آزادی که در میدان سنندج کردستان
نصب گردیده، همه از نهاد ها و موضوعات کار این هنرمندند. او همچون هانی بال الخاص
استاد تندیس اندام و چهره ها، دلباخته مفاهیم انسانی و مردمی است و فجایع بشری را
با روح و فرهنگ کردی باز نمایی می کند. ضیاءالدینی جنگ و آوارگی خلق کرد را با رنگ
های طبیعت کردستان در می آمیزد و خواه ناخواه به سوی اندیشه اجتماعی بومی خلق خود
گرایش یافته و به شرح رنج های مردم دیار خویش می پردازد. او در آثارش تآثیرات مخرب
جنگ و پیامد های غیر قابل جبران آن را افشا می کند. مجسمه هایی با تنه ای بی سر
تحت عنوان "جنگ کور" نماد جنگ و نشانه عمل بدون فکر، بی ثمر و کور انسانی
است.
هادی ضیاء الدینی
به دنبال هیچ سبک و سیاقی نیست. موضوعات کار او بس پر محتوایند. گویی مجالی از پیش
برای گزینش شیوۀ ارائۀ کار نیست و آثارش بطور خودبخودی پا و شکل می گیرند. هنرش
گاه تآثیر گرفته از مایۀ رئالیسم و واقعگرایی و گاه متأثر از آبستره به انتزاع گراییده
و زمانی نیز کار پایۀ سبک فیگوراتیو را از اساس دنبال می کنند.
هادی ضیاء الدینی
هنرمند کرد نقاشی را با رنگ های ساختمانی و قلم مو هایی که با پیچاندن پارچه بدور
چوب باریک پدید آمده بودند، آغاز کرد. او داستانگوی مردم کرد و سیمای زندگی
کردستان شد. مسائل و انگیزه های انسانی و اجتماعی رنگ و فضای ملی گرایی را در
آثارش تقویت کرد. اما از نظر هنرمند هیچ ژانر هنری به مانند مجسمه سازی در اذهان
مردم ماندنی نبود. مجسمه در برف و باد و باران می ماند. در مقابل توفان و تگرگ می
ایستد و اثر آن در خاطره و حافظه بصری رهگذران زدوده نمی شود. بخشی از زندگی شهروندی
و نمادی از چهره و فضای شهری است. مجسمه آزادی در میدان سنندج کردستان، کرد و ایرانی
را نوید می دهد. دستان تندیس به مانند بال های پرواز باز شده و آزادی را در آغوش
فرا می خواند.
واقعه کوبانی و
حمله داعش به کردستان سوریه تآثیر بسزایی بر هادی ضیاء الدینی هنرمند کرد گذاشت. مجسمه شیرزن کوبانی نمایی مردانه دارد. تندیس
ساز کرد در نبرد کوبانی تفاوتی میان زن و مرد قائل نشد. او مجسمه زن کوبانی را بدون
تراش حجاب، روپوش و روسری اسلامی ساخت. در این اثر از ظرافت و نماد زیبایی و دیگر
آراستگی های زنانه خبری نیست. حالت همگرایانه و برابر هر دو جنس زن و مرد در پیکر
شیر زن کرد جلوه یافته است. این مجسمه از آخرین کار های هادی ضیاء الدینی است.
گرامی باد یاد جانباختگان شیر زن کردستان
آثار دیگر هنرمند
Labels:
هنری
Subscribe to:
Posts (Atom)