Saturday, 29 November 2014

خانه سازگار

 


خانه شریفی ها خانه سازگاری است. خانه با صاحبخانه، آقا و خانم شریفی سر سازگاری دارد. با میهمانان خانه دمساز است و با طلوع و غروب خورشید همدل و همراز. خانه با تغییر فصول می چرخد، موجودیت خود را با نیاز کاربران تطبیق داده و موقعیتش را با عملکرد ساکنین آن تنظیم می کند. اتاق میهمان را بسته به اینکه میهمان باشد و یا نباشد می توان برای مقاصد دیگر مورد استفاده قرار داد. سایر فضا ها نیز قطعیت ندارند و نقش آنان در سازماندهی فعالیت صاحبانشان متغیر و در حال دگرگونی است. سناریوی چرخش ساختمان بر اساس تغییر فصول پایه گذاری شده و خانه  حاوی طبقات گردان است. بسیار پیش تر از این، تکنولوژی چرخش فضا ها بر روی سن و سکوی های متحرک در سالن های تئاتر و نمایشگاه های اتومبیل و سایر صنایع باب شده است و سخنی تازه از اصول فنی پیچیده در میان نیست. تنها نوآوری تکنیکی طرح در حل مشکلات مربوط به تا شدن نرده ها به هنگام چرخش فضا و جلوگیری از اصطکاک گوشه و لبه های ساختمان می باشد که حاوی ابتکارات جدیدی است.
 حجم و به دنبال آن نما در فصول سال می چرخند. در نمای زمستانی از بالکن کمتر استفاده شده، ساختار حالت بسته به خود می گیرد و تمام توجه به فضای داخل معطوف می گردد. در تابستان مکعب ها به خارج سمت گیری دارند. نما هرچه بیشتر باز و شفاف است و بالکن ها فعال و نمودار می شوند. در اینجا اصل درونگرا و برونگرایی معماری سنتی با زبان معاصر بکار گرفته شده است. برای ما ایرانی ها همیشه حریم شخصی بر سایر عوامل ارجحیت داشته است. اینبار نیز خواست صاحبخانه برای حفظ حریم خصوصی اش جدی تلقی شده و طراح به جای پنجره های وسیع و بزرگ در نمای بیرونی به ایجاد فضا های خالی (وید) در مرکز ساختمان پرداخته تا از طریق سقف نورگیر امکان تابش آفتاب را از بالا فراهم آورده باشد و روشنایی را به فضای داخلی انتقال دهد. دوستداران هنر ایرانی در جراید هنری بین المللی با نگاه تحسین آمیزی، عبارات شیرین فارسی "Zemestanneshin" و"Tabestanneshin" را که باب شده، از نظر می گذرانند. بخش زمستان نشین آفتاب مایل را تا سر حد امکان به درون خانه راه می دهد و بخش تابستان نشین از تابش مستقیم نور ممانعت به عمل می آورد.
 به این نکته نیز می توان اشاره کرد که این طرح مدرن در کشوری با فشار های اقتصادی در اوج تحریم ها و بحران های مالی اجرا شده است که حاکی از ظرفیت بالای کارشناسانه متخصصان عمران و معماری ماست. علیرضا تغابنی آرشیکت خانه شریفی هاست. او با کسب جایزه معمار بزرگ، رتبه اول مسابقه طراحی نما را در سال 1388 کسب نمود. او استاد دانشگاه آزاد و دانشگاه فردوسی مشهد می باشد و نمایشگاه های انفرادی و جمعی بسیاری در هنر نقاشی برپا کرده است. آقای تغابنی در حرفه معماری معروفیت جهانی دارد.
 زمانی خانه هایی چون خانه بروجردی ها،  خانه های فرمانفرما، پیرنیا ومینایی ها را اشراف و متمولان  دوران ساختند. این خانه ها نسل به نسل، دست به دست شدند تا به مردم رسیدند و در مالکیت عمومی قرار گرفتند و یا با وجود وارثان صاحبان اصلی شان، از زمره آثار ملی و میراث فرهنگی به شمار می روند. این خانه نیز از پیشگامان تکنولوژی مدرن و از نخستین خانه های گردان ایران است. خانه ای است در محله دروس تهران که با نام شریفی ها و یا به نام های دیگری در آینده، از کلاسیک های معماری نوین به شمار خواهد آمد و در تاریخ ساخت معاصر ایران ثبت خواهد گردید. ضمن اینکه در جهان هنر امروز نیز نمونه ای است آغازگر و بی نظیر.

 

 




 

 

 


 


Tuesday, 25 November 2014

فرهنگ فضولی، فریدون تنکابنی- فصلنامۀ مجلۀ بخارا

در روزگار ما
 اگر کسی لاغر باشد، به او می گویـیـم: نی قلیـان، عضو باشگاه عنکبوت
 اگر چاق باشد، می گویـیـم: گامبو، خیـکی
اگر کسی کوتاه قد باشد، به او می گویـیـم: میـخ طویـله پای خروس
 اگر بلند قد باشد، می گویـیـم: دیـلاق! نردبام دزدها
 اگر کسی عجله داشته باشد، می گویـیـم: چه خبرته، مگه داری سر می بَری
 اگر فس فس کند، می گویـیـم: زرده به ما تحت نکشیـده، جون نداره
 اگر کسی دو بار پشت سر هم خمیـازه بکشد، می گویـیـم: چیـه؟ شیـره ت دیـر شده
 اگر زیـاد بخورد، می گویـیـم: کاه از خودت نیـست، کاه دان که از خودته
 اگر کم بخورد، می گویـیـم: حتماً پیـش از ایـن یـک جا ته بندی کرده
 اگر صاحبخانه باشد، می گویـیـم: مال خودش ازگلوی خودش پایـیـن نمی رود
 اگر کسی دست هایـش را به پشتش بزند، می گویـیـم:
کارد و چنگال را گذاشته روی میـز
 اگر کسی سرش را به دستش تکیـه بدهد، می گویـیـم: دنیـا سر خر داده دستش
 اگر کسی زیـاد لباس بپوشد، می گویـیـم: خر تب می کند
 اگر کسی کم بپوشد، می گویـیـم: دوست داری سگ لرز بزنی
 اگر دختری سبزه رو، پیـراهن سرخ بپوشد، می گویـیـم: سیـا گر سرخ پوشد خر بخندد
 اگر زنی پا به سن گذاشته، رنگ ها روشن و شاد بپوشد، می گویـیـم: نگاش کن! خیـال می کند دختر چهارده ساله است
 اگر دختر یـا پسر جوانی بگوبخند و شاد و پرتحرک باشد، می گویـیـم: میـمون هر چی زشت تره، بازیـش بیـشتره
 اگر جدی و موقر و ساکت باشد، می گویـیـم: ایـن دیـگه کیـه؟ با ده من عسل هم نمیـشه قورتش داد
 اگر کسی استحمامش به درازا بکشد، می گویـیـم: رفته بودی حمام زایـمان
 اگر سریـع حمام کند، می گویـیـم: خودش را گربه شور کرده
 اگر کسی لباس نو بپوشد، می گویـیـم: خر همان خراست. پالانش عوض شده
 اگر کسی عطسه کند، می گویـیـم: خرس ترکیـد
 اگر کسی بلند حرف بزند، می گویـیـم: بلندگو قورت داده! پرده گوشم پاره شد
 اگر یـواش حرف بزند، می گویـیـم: صداش از ته چاه در میـاد
 اگر کسی حرّاف باشد، می گویـیـم: «زرده به چانه ش بسته!» یـا: انگار کله گنجشک خورده
 اگر کم حرف باشد، می گویـیـم: مگه ماست به دهن گرفته ای
 اگر کسی مجرد باشد، می گویـیـم: آقا تا کی می خواهی یـالقوز باشی؟ دستی بالا بزن
 همیـن که زن گرفت، می گویـیـم: فلانی هم رفت جزو مرغ ها! طوق لعنت را به گردن انداخت! خودش را بدبخت کرد
 اگر دختر کم سن و سالی شوهر کند، می گویـیـم:وقت عروسک بازیـش بود. چه وقت شوهر داریـه
 اگر نخواهد زود شوهر کند، می گویـیـم: ماند خانه باباش، ترشیـد
 اگر زن و شوهر جوانی زود بچه دار شوند، می گویـیـم: آتش شان خیـلی تند بود، خودشان را به دردسر انداختند
 اگر کسی که سن و سالش کمی بالاست، بچه دار شود، می گویـیـم: زنگوله پای تابوت درست کرده
 اگرکسی جنس ارزان و نامرغوب بخرد، می گویـیـم: لُر نره بازار، بازار می گنده
 اگر جنس خوب و گران بخرد، می گویـیـم: دنبه زیـادی را می مالند به فلان جا
 اگر کسی گله کند که چرا چنان حرف نابه جایـی به من زدی، به جای دلجویـی، می گویـیـم: «حالا چی شده؟ مگه به اسب شاه گفته ام یـابو
 اگر مرد یـا زنی متیـن و موقر باشد، می گویـیـم: خودش را گرفته! انگار از دماغ فیـل افتاده! خیـال می کنه نوه اتورخان رشتیـه
 اگر بی تکبر و خودمانی و خوشرو باشد، می گویـیـم: سبکه! جلفه! داره بازارگرمی می کنه
 اگر کسی به کسی بگویـد آقا، دوستش به او می گویـد: ایـن قدر بی آقایـی کشیـده ای که به ایـن می گویـی آقا
 به جای «مثل سیـبی که از وسط نصف کرده باشند» برخی می گویـند: مثل سنده ای که از وسط نصف کرده باشند
 چند تن دارند درباره یـکی سخن می گویـند که او از راه می رسد. اگر بی رو درواسی باشند، می گویـند: چو نام سگ بری، چوبی به دست آر
 و اگر رودرواسی داشته باشند، می گویـند: «چو نام شه بری قالیـچه انداز!» که البته منظورشان همان اولی است.
اگر کسی خواهش ما را برنیـاورد و کاری را که خواسته ایـم نکند، می گویـیـم: به گربه گفتند گهت درمان است، یـک مشت خاک ریـخت روش! البته طنزنویـسی گفته : به گربه گفتند گهت درمان است، کنتور گذاشت آنجاش
 
 از فصلنامۀ مجلۀ بخارا


Saturday, 22 November 2014

در بلندای تاریخ از زلزله های مهیب تا خط مترو

 

برج طغرل در نزدیکی آرامگاه ابن بابویه شهرستان ری قرار دارد. از دیدگاه تاریخی دو نظر درباره شخصیت مدفون در این بنا مورد بحث است. یا این برج آرامگاه طغرل یک پادشاه سلجوقی است که با غزنویان جنگید و بساط سلطنت آنان را برچید و یا خلیل سلطان فرزند تیمور لنگ، در این بنا مدفون گشته است. با اجازه مورخان محترم تاریخ این امر برای بسیاری از ما نظاره گران و علاقه مندان آثار تاریخی  از اهمیت چندانی برخوردار نیست. آنچه عموما برای ما قابل توجه است، طرح استادانه کنگره ها و تیغه های نمای برج طغرل و نمود اندیشه خلاق ایرانی است که در ساخت آن تبلور یافته است. نظر افکنیم بر دریچه های تعبیه شده نور ، بر گذر اسرارآمیز خورشید از تیغه های نما و بر جایگاه آتش بر روی باروی بلند برج که راهنمای مسافران راه ابریشم بود. طریقت گران علم نجوم در دوران سلجوقی، نمای بیرونی برج را دور تا دور پوسته خارجی آن به شکل کنگره هایی با زاویه حاده ساختند. در ساعات طلوع خورشید، با هر نیم ساعت عبور آفتاب، نصف  یک کنگره نمای شرقی بر بدنه برافراشته برج روشن می شد، تا به اذان ظهر می رسید. در آن هنگام خورشید درست بالای سر در ورودی آن قرار می گرفت و سپس با گذر هر ساعت تا موقع غروب به ترتیب کنگره های غربی نما نیز یک به یک روشن می شدند. بدین ترتیب برج طغرل، گاهشمار و ساعت آفتابی شهر شد. برج طغرل استوار و مستحکم از رنج های تاریخ و از جفای فرونشین خاک گذر کرد واز فرسایش باد و باران گریخت تا به دوران ما دلسوزان شهر رسید که با کمپین ها، وبلاگ ها و کمیته های پی گیری برای ممانعت از تخریب ابنیه تاریخی سرمان گرم است. پارسال اعلام  شد که خط ششم متروی تهران از زیرزمینی در نزدیکی برج طغرل عبور خواهد کرد. بحث شدیدی میان مسئولین بخش توسعه شهری شهرداری و میراث فرهنگی در گرفت و اگر سرو صدای روزنامه ها، رسانا ها و ابراز نگرانی مردم نبود، شهرداری کارش را پیش می برد. وزن سنگین قطار های زیرزمینی با هزار مسافر، لزرش هایی را می آفریند که بر ساختار لایه های زمین تاثیرات فراوان داشته و طبقات زمین را جابجا می کند. ترک، ریزش و فرسایش از نتایج جبران ناپذیر نشست رده های خاک خواهد بود. دوستدارن آثار باستانی می پرسند که مگر در شهر های تاریخی چون لندن، پاریس و رم با حفظ آنهمه آثار و بنا مترو نکشیده اند. همه بر این امر واقفند که در مکان های تاریخی باید تصمیمات تاریخی گرفت. البته چرخش در مسیر ریل گذاری مترو هزینه بردار است. اما هزینه تخریب برج از جهت اجتماعی و فرهنگی قابل پرداخت نیست. تلاش مردم برای قبول این امر ساده و سزاوار درک همچنان تا به امروز ادامه یافته است، تا آنجا که سرانجام مسئولین اعلام کردند که در حال حاضر این پروژه توسعه شهری در الویت برنامه های شهرداری قرار ندارد. با این حال مسئولین بر این باورند که فاصله بنا تا خط مترو مشکلی را در آینده برای برج ایجاد نخواهد کرد و بدین ترتیب نگرانی مردم  کاملا رفع نشده و هنوز پا برجاست. برج طغرل، در بلندای تاریخ، جنگها و زلزله های مهیبی را از سر گذراند، تا ببینیم که با مترو چه خواهد کرد.


 
 
 


Tuesday, 4 November 2014

فولکلور مقدونیه


این فیلم در یک محفل دوستانه، غیر رسمی و دانشجویی ضبط شده و از معدود کار هایی است که برای ویولن سل و برای چهار دست نوشته شده است. این ساز بزرگ مانور دستان متعددی را بر روی خود امکان پذیر ساخته ، بطوریکه آثاری نیز با تکنیک مشابه، مخصوص این ساز برای هشت دست و با نوازندگی چهار نفر تنظیم شده است. اما این نوع کاربسیار مشکل و اشتباه در اجرا ی آ ن تقریباً اجتناب ناپذیر است...و این آهنگ، فولکلور زیبای عاشقانه ای است از کشور مقدونیه.