زندگی کوچ نشینی در کشور ما سابقهای دیرینه دارد و کوچنشینان پاسدار فرهنگ و سنن کهن هستند و در واقع ریشه در تاریخ دارند. ايل شاهسون از مهمترين و معروفترين ايل هاي استان آذربايجان شرقي به شمار مي روند كه داراي پيشينه ي تاريخي طولاني بوده اند. منشا پیدایش شاهسونها با وجود اسناد نسبتا فراوان در پرده ابهام قراردارد. گمان میرود ایل شاهسون مجموعهای از گروههای قبایلی باشند که حدودا بین قرن شانزدهم و هیجدهم به صورت اتحادیهای گردهم آمدند.
درلغت نامه دهخدا درمورد وجه تسميه شاهسون ازقول ناظم الاطباء آمده است: «
شاهسون به معنی شاه پرست وشاه دوست مرکب ازشاه و سون ترکی واین نام را شاه عباس
برفوجی ازسپاهیان گذارد که خاصه خود بود وبا آن ها دربهره عنایات شاهی شریک باشند.
درهمان روزاولی که این حکم را نموده هزارنفردرآن داخل شدند.
شاهسون ها يكی از بزرگ ترين دامداران و كشاورزان ناحيه آذربايجان شرقی و
اردبيل هستند. زندگی آنها تا حدود زيادی به دام وابسته است و وجود فرآورده های دامی
سبب شده است كه صنايع دستی در ميان اين ايل اهميت زيادی داشته باشد. انواع گليم،
جاجيم، خورجين و جل اسب ازمهم ترين صنايع دستی عشاير شاهسون به شمار می آيد.
ايل شاهسون از طايفه، تيره، كويك و هر كويك از چند اوبه و اوبه ها از تعدادی
خانواده تشكيل شده است. در راس هر طايفه؛ ايل بيگی از سوی دولت مركزی برای حفظ نظم و وصول ماليات
انتخاب می شد ولی اداره طايفه برعهده بيگ بوده كه از طرف ايل بيگی گمارده می شد. شاهسون
ها از سجايای اخلاقی خوبی برخوردار هستند و در تيراندازی و شكار و ميهن پرستی شهرت
دارند. آن ها به زبان آذری صحبت می كنند و شيعه مذهب هستند. برپايی جشن ها و آيين
های اسلامی و ايرانی از مهم ترين آداب و رسوم آن ها به شمار می آيد كه به شكل های
خاصی و با رعايت اصول ايل انجام می شود و برای گردشگران بسيار جذاب، ديدنی و شنيدنی
است. شاهسون ها از آداب و رسوم سنتی و قوی برخوردارند، هرچند كه از گذشته های دور
از حوادث و خطرات دور نمانده و تحولات زمان برآنها بی تاثير نبوده است. بر اساس
قرارداد تركمن چای قسمتی از مرزهای شمالی ايران به روس ها واگذار شد و به این ترتیب
قسمت بزرگی از منطقه قشلاقی شاهسون ها از بين رفت.
منطقه تابستانی (ييلاقی) شاهسون ها را ارتفاعات اهر، مشگين شهر و اطراف آن
تشكيل می دهد و منطقه قشلاقی آن ها را بخش های خاوری جلگه كم عمق مغان (كه در حدود
150 كيلومتر از منطقه سردسير فاصله دارد و نزديك رود ارس است) تشكيل داده است.
منطقه ييلاق و قشلاق طايفه های شاهسون كاملا مشخص است. هنگام كوچ ابتدا از قيشلاخ
(گويش محلی قشلاق) يا منطقه زمستانی به يازلاخ يا منطقه بهاره و سپس به ييلاخ
(گويش محلی ييلاق) منطقه تابستانی می روند. در مراجعت پيش از استقرار در قشلاق، در
محلی پاييزه كه همان اردوگاه های پيرامون قشلاق هستند، توقف می كنند. جايگاه
تابستانی شاهسون ها؛ شامل 4 تا 5 آلاچيق است كه در حد فاصل 100 متری د رچراگاه
برپا می شود. شاهسون ها در چادرهای نيم كره ای شكلی زندگی می كنند كه آن ها را
آلاچيق و برخی را كومه می نامند. كومه معمولا از آلاچيق كوچك تر است و از جنس خشن
بافته می شود ولی آلاچيق با ظرافت و مهارت بافته می شود و دوام آن ها از كومه بيش
تر است. فضای داخلی كومه ها به طور معمول 5 متر است. آلاچيق اصلی عموما از نمد
سفيد و با ظرافت است اين نمدها با طرح های رنگی در جلو و طرفين تزييين يافته و سر
درب ورودی ها منگوله هايی آويزان است. نمدهای اين چادر به علت باران و گرد و خاك و
دود داخل به تدريج قهوه ای و سرانجام سياه می شوند. چاتما نيز نوع ديگری از چادرهای
عشاير شاهسون است كه در توقف گاه های موقت برپا می شود.
مهم ترين بافته شاهسون ها گليم های سوزن دوزی و ظريف معروف به سوماك است كه
درزبان محلی آن را ورنی بافی می گويند. ورنی بافی مهم ترين و زيباترين صنايع دستی
اين ايل است كه طرح های پيچيده آن را با دستگاه های عمودی يا افقی به صورت تكه های
دراز و باريك به طول 3 متر می بافند و سطح آن ها را با نقش های پيچيده، سوزن دوزی
می كنند. معمول ترين و معروف ترين طرح اين گليم ها كشتی نوح نام دارد كه به شكل
سوزن دوزی با طرح كشتی است و در وسط آن درخت و اطراف آن پرندگان و جانوران ديده می
شوند. لباس بانوان ايل شاهسون هريك ياد آور گوشه ای از پوشش مردم ساير مناطق ايران
زمين است. روسری بانوان را چارقد گلداری تشكيل می دهد که با یک کلاغی بسته می شود.
پيراهن زنان ايل شاهسون از رنگ های متنوع و شاد تشكيل شده و بلند است. تنبان؛
شليته ای است كه می پوشند و شبيه تنبان های بانوان گيلان، بختياری و قشقايی است.
جليقه زنان شاهسون را پارچه های دوخته شده بدون آستين تشكيل می دهد كه روی آن ها
سكه های طلا و نقره دوخته شده است و تعداد سكه ها نشان دهنده ميزان ثروت خانواده
است.
موسیقی ایل که نوازندگان موسیقی ایل به عاشیق لر معروف هستند. به روایت خانم
فریده مجیدی عضو هیئت علمی پژوهشکده مردم شناسی، ریشه ادبیات عاشیقی در عصر شاه
اسماعیل ختایی به دوره حکومت صدساله قره قویون لو ها در آذربایجان و اسکان کامل
آنها در این سرزمین برمی گردد که در آن زمان به عاشیق ها "اوزان"
هم می گفتند. اوزان ها در دوران گذشته در میان افراد قبیله از
احترام خاصی برخوردار بودند. این خنیاگران "قوپوز"( دوتار) به دست، ایل به ایل و
ابه به ابه می-گشتند و نام سرافرازان قبایل را در سروده های خود جاودانه می کردند
و منظومه می ساختند. شاگردان مکتب عاشیقی برای آن که ساز به دست گیرند و به مرتبه
عاشق نائل شوند، بعد از رنج زیاد برای فراگرفتن فنون عاشقی، در برابر استاد آزمایش
می شوند تا اجازه نواختن ساز به آنها داده شود. شیوه آزمودن شاگردان در گذشته این
گونه بود که آنچه را از داستان ها و حماسه آموخته بودند، همراه با ساز به شکل گفت
وگوی دونفره بر زبان می راندند و استاد، هنر حماسه سرایی آنها را ارزیابی می کرد و
هر آنکه پیروز می گردید بعد از آن عاشیق نامیده می شد و ساز می نواخت و هر که پذیرفته
نمی شد، سازش را بازپس می داد و این شکست بزرگی بود. اینک این سنت کنار گذاشته شده
و دوستداران این گونه موسیقی، آسان تر به منزلت می رسند.عاشیق ها هنگام برگزاری مجالس، پوشاک
مخصوص می پوشند که شامل "پاپاق"(کلاهی از پوست بره که نماد پوشاک عاشیق
هاست)، جامه تیره ( معمولا به رنگ سورمه ای که روی آن کمربند چرمی می بندند) و
چکمه بلند سیاه رنگی به نام " مست" است. این چکمه را از پوست گوساله تهیه می کنند زیرا به سبب نرم و سبک بودن ، پاپوش
مناسبی به هنگام راه رفتن و برگزاری مراسم است. در گذشته در اجتماعات مردمی، عاشیق جایگاه معنوی داشت و ساز او مقدس بود. زنان
نیز به مرتبه عاشقی می رسیدند و ممکن بود حماسه سرای چیره دستی شوند. اکنون قهوه
خانه ها، مکان گردهمآیی دوستداران موسیقی عاشیق لر است. عاشیق به طور سنتی حماسه می
سراید و علاقمندان با پرداختن مبلغی از او می خواهند یکی از ترانه های ملی دلخواه
آنها را با ساز و آواز بخواند. هنر عاشیق ها، دانستن داستان های فراوان است و عاشیق-های
کهنه کار داستان های زیادی می دانند. برخی از محبوب ترین و شناخته شده ترین داستان
ها عبارتند از: کوراوغلو، لیلی و مجنون،
نجف پرزاد، شیرین و فرهاد است. اولین عاشیق که دیوان مدون او به دست رسیده است،
“عاشیق قوربانی” است که معاصر با شاه اسماعیل ختائی بوده است.
و کلام آخر اینکه “عاشیق” در طول تاریخ اجتماعی و فرهنگی آذربایجان و حتی در
فضای مبارزاتی چند دهه اخیر همواره همراه و همدل مردم در شادی ها و غم ها بوده اند
و در عین حال، هنر و ادبیات شفاهی این مرزوبوم را سینه به سینه تا به امروز حفظ
کرده اند. آنان دین خود را پرداخته اند، اما براستی مسئولین فرهنگی کشور برای این
هنرمندان چه کرده اند؟!
کتاب پژوهشی در ایلات و
عشایر ایران، وبلاگ ایل شاهسون و وبلاگ انسان شناسی و فرهنگ