گلوله های کوچک با جرم ناچیز خود
به انتهای نخی آویزانند و بر روی قوسی از دایره تاب می خورند. براستی چقدر حرکات آونگ
وارشان به حرکت زندگی شباهت دارد. گلوله هایی که به مانند آدمها به هم وابسته و
همواره در جنبش اند، همواره در جستجو! این اجرام کوچک ازهم می گریزند و باز به هم نزدیک می شوند. گلوله هایی که به مانند آدم ها به تنهایی قادر به تغییر جهت در موجودیت مشترک خویش نیستند، ولی با هم، کارآزموده و توانا، حرکت را مقررنموده و سرعت را شدت می بخشند.هرچند هر یک ازاین گلوله ها، همچنان پر شتاب، در پی جوهر
خویش است، اما هویتش بدون دیگری بی معناست. در علوم ریاضیات معادلۀ حرکت پاندولی قابل محاسبه است. اما آیا می توان به مانند جنبش این گلوله
ها به اسلوب و معادلۀ حرکت زندگی پی برد؟ آیا می توان دامنۀ نوسانات خوبی ها و بدی
ها، دلگیری و دلتنگی ها را محاسبه کرد؟ می توان دوری و نزدیکی آدمها را به هم،غم ها واشک و آه شان را در یک فرمول ریخت؟ نه، نه انگار، آنقدر پیچیده است که سر از آن در نمی آوری...
موسیقی از فیلیپ گلس بنیان
گزار موسیقی مینی مال، آهنگسازآمریکایی