Friday, 21 December 2012

دولت آبادی در نهانخانه هر ایرانی سرگذشتی را یافت

 
 
آنچه در زندگی یک نویسندۀ بزرگ و مردمی رخ می دهد را می توان به حوادثی تشبیه کرد که در طول موجودیت یک سیارۀ پهناور بوقوع می پیوندد. مثلاً آنچه بر تاریخ زمین گذشت را می توان به زندگی پرفراز و نشیب نگارندۀ قصه های مردم مانند نمود. حوادثی نظیر آتشفشان ها، زلزله ها، سیل و گردباد های خشمگین، سنگ های پرشتاب کیهانی که با سطح زمین برخورد میکنند و زخم اجسام سخت را بر اعماق پیکر تاریک آن می نشانند. اما مردم نویسندۀ خسته و زمین فرساینده را می پویند، می کاوند و می ستایند که هر دو پوستۀ سختی دارند. زمین از لایه های پر گونه ای تشکیل شده که با مطالعۀ این لایه ها می توان ساختار آن را شناخت و آنقدر لایه لایه پیش رفت که به پوستۀ قاره ها، به منابع غنی نفت و گاز رسید و پس از آن هستۀ زمین را شکافت و به فلزات نادر و به غنایم گرانبهایش دست یافت. همچنانکه به لایه های ذهن و روح نویسنده با جوهر مردمی و وقار تابناکش می توان نزدیک شد و به درک شناخت او به قول فرزانه ای در تلالوی اشک ها و تبسم ها ناِیل گشت. محمود دولت آبادی از روستا های اطراف سبزوار، از خشکسالی تا برکت زمین خراسان، از ظلمت برف تا مستی بهار و از قصه های سادۀ علف چینی، سوار بر چهارپایان دهکده ای می آید  که مدرسه اش دو کلاس بیش نداشت. او با کودکان ده و با بازی های بومی روستایی" جنگ خروس" و "گوی بازی" بزرگ شد. گیوه های قرضی پدر و برادارن بزرگتر را به پا کشید و آرزوی اسبی را کرد که او را به کوه و بیابان های دور برد و جهانی دیگر را مقابل دیدگانش بگشاید. دولت آبادی سرانجام هم با اسب خیال خود سراسر ایران را درنوردید و به شهرها و گذر ها و کوچه پس کوچه ها سر زد و بر بام دلها نشست. اما چه دشواربود آغاز راه.
 آمیزه ایست شگفت که به نویسندگی فکر نکرد. دوچرخه ساز شد. کفاش، سلمانی. تئاتر را در محدودۀ دهات خود، در تعزیه خوانی ها، رقص های خراسانی با چوب بازی های روستایی به سینما ترجیح  داد. هرجا که نمایش بود، او هم بود. لاله زار، تئاتر پارس، هنرکدۀ آناهیتا. پایان ترم آموزش بازیگری و نمایش نویسی آغاز زندگی ادبی او شد و دیگر چه باک.  برگ به برگ، فصل به فصل، حادثه به حادثه.
رویدادها بدنبال هم،
رنج ها به نظم زمان.
هرچند وقایع مکرر،
از گذشته به حال،
در نوسان.
 نیمی از رمان هایش در نهان ماست و نیمی دیگر در هر یک از ما با هیجانات درونی ادامه می یابد تا به پایان برسد. ما متأثر از وقایع آنها، بار پیامد هایشان را تا آخرینمان به دوش می کشیم.
از آن آغاز بس دشوار،
آن سوار،
 تک تاز بیابان های دور،
محمود دولت آبادی، گذر پر مشقت ادبی خود را همدل با آدمی زاد نوشت. در لایه های پنهانی شخصیت قهرمانان قصه هایش به حیات خویش ادامه داد. پروندۀ رمان را در ایران گشود و تا نسلها بعد، پیر کار آزمود، به مانند زمین سخت و پربرکت، زادگاه و گورگاه انسان، درحیات پارسی زبانان، وفادار، استوار، مانا، بی تاریخ.