Saturday, 27 August 2011

حرف های ژان شاردن از اصفهان و میدان نقش جهان


 
اصفهان ، چه روزگاری را از سرگذرانده است! شهر بعد از انقراض سلجوقیان و خوارزمشاهیان در حملۀ مغول آسیب فراوان دید و در زمان تیموریان پس از قتل عام هفتاد هزار نفر اصفهانی و غارت شهر توسط امیر تیمور گورکانی دیگر به سختی می شد موجودیتی برای آن قائل شد. اما اصفهان شهر جان سختی بود. شهر که بازیچۀ دست قدرتمندان و حکمرانان بود، در زمان شاه عباس صفوی از جاه طلبی حاکم آن بهره جست. حاکمی که می خواست افتخارات اصفهان را ازآن نسل و سلسله خویش سازد. شاه عباس صفوی بهترین معماران را برگزید تا شهری را به نهایت کمال وعظمت بنا کنند. خواست و اصرار در ایجاد یک مرکزیت سیاسی، اصفهان را در صنعت رونق داد و شهر به آیینه قدرت و شکوه  صفویان مبدل شد وبتدریج ادبا، فضلا و دوستداران هنر در آن مکان زمینه حضور و پیشرفت یافتند. خیابان های اصفهان به مانند عباس آباد یا تبریز نو، جلفا، چهار سوق شیرازی و شمس آباد از نقاط مهم و خیابان چهارباغ محور اصلی شهر به شمار می رفتند. میدان و مسجد شاه و مسجد شیخ لطف الله طراحی شدند و ساختمان های بی نظیری در مجاورت میدان شاه قرار گرفتند. در زمان شاه عباس ثانی عمارت چهل ستون، پل خواجو، باغ طاووس خانم و باغ قوش، سنگ بست چهارباغ و تالار جلوی عالی قاپو ساخته شدند.

سیاحان اورپایی به مانند پیتردولاواله، ژان شاردن، از اصفهان بسیار نوشته و نقل کرده اند. شاردن سیاح اروپایی شیفته اصفهان بود. او نوشت: "اصفهان در آسیا همان عظمتی را دارد که لندن در اورپا". او و دیگر سیاحان اروپایی در مورد میدان نقش جهان نوشتند که:" این میدان حیرت آور است. شکل میدان مستطیل، دور تا دور آن رف های دو طبقۀ طاقدار تعبیه شده اند. فضای فوقانی به اطاق های کوچکی تقسیم شده که به عنوان اطاق خواب به غریبه ها و یا حتی فاحشه ها کرایه داده می شود. طبقۀ زیرین آن معبر پیاده است. اما بیشتر به عنوان هجره های بزرگ و وسیع برای خرده فروشان و پیشه ورانی که انواع و اقسام کالاها  را می سازند و می فروشند مورداستفاده قرار می گیرد. در کنار مسجد شیخ لطف الله کسانی پیدا میشوند که کار های نمایشی میکنند و با دریافت چند شاهی بلافاصله دست به کار شده و صحنه هایی از جنگ را نمایش می گذارند. حجره های هم آهنگ و طارمی های زیبا جلوۀ بسیاری به میدان داده اند. عالی قاپو میدرخشد و در فاصلۀ کمی از آن، سردرهشتی به سمت حرمسرا می رود. طرف غرب میدان به دروازه هایی منتهی میشود که یکی باغی است که مبحس بزرگ صفوی است. دو دروازۀ دیگر متعلق به عالی قاپواست  و یک دروازۀ هم توپخانه. بقیۀ  دروازه ها به سمت بازار جلفا است."

اصفهان همچنان رو به آبادی بود تا اینکه حملۀ اشرف افغان رخ داد. اشغالگران دستور دادند که برج و باروی جدیدی در داخل باروی قدیم بسازند تا از انتقام و حمله مصون باشند. با انتقال پایتخت از اصفهان به شیراز در زمان کریم خان زند زوال اصفهان که پس از سقوط آن رخ داده بود باز هم ادامه یافت. پس از آن نیزعدم توجه حکمرانان کم کم وسیله انحطاط آن را پدید آورد. اصفهان گذار پردردی در تاریخ ما ایرانیان داشته است.

و زاینده رود در طول این سال ها همواره در کنار اصفهان جنگیده و همیشه از مهمترین دغدغۀ های شهروندانش بوده است. زاینده رود در همه دوران های تاریخ خیال زایش و رویای آب داشته و  صدای رود و انعکاس نور برروی آن به مانند گفتگوی خاطره ها در کنار پل عادت و سنت اصفهانی ها بوده است. ازآن زمانی که شیخ بهایی  طومار تقسیم آب زاینده رود را طراحی کرد، ازآن دوره که اصفهانی ها تلاش کردند تا برای تقسیم عادلانۀ آب، جریان آن را به 33 سهم کلی بخش کنند و با طراحی 12 نهر آن را میان کشاورزان بطور منصفانه ای تقسیم کنند تا حالا که مشکلات محیط زیستی و خشکی بیداد می کند و مانع زندگی عادی و چرخش اموراست نبردی جریان دارد که در آن شهر، رود و مردم با هم هم پا و هم رزمند وسرنوشت شان در طول قرون به سختی در هم تنیده شده است.



.