درویش خان هنرمند نامی، موسیقی ایرانی
را که تا آن زمان، بی شکل، بدون نظم و سرشار از زواید و مکررات بود ساختارسازی و
طراحی کرد. او همواره از زمرۀ اولین ها محسوب می شد. بدعت گذار و مبتکر بود. از
قدرت خلاقیت و سازندگی شگفت انگیزی برخوردار بود. سیم ششم را به ساز تار افزود و
آن را تکمیل کرد. با ضربی نمودن آوازها، پیش درآمد را تعریف نمود. ردیف ها و ریتم
ها را صورت تازه ای بخشید. پیش از او موسیقی ایرانی چند سازه نبود. تکرار خواننده
از کار نوازنده و تکرار نوازنده از کار خواننده بود. او به موسیقی ایرانی ساختار و
هارمونی بخشید. رنگ و پیش درآمد را در موسیقی رسم کرد. مکررات را به گور ریخت و
موسیقی را شستشو داد. دستگاه های موسیقی را ادغام کرد واز دوازده به هفت دستگاه تقلیل
داد. موسیقی را از بداهه نوازی به کلاس درس تبدیل کرد. او برای ابداعات نوین و
ارتقإ موسیقی ایرانی به خارج سفر کرد و در لندن با یک کمپانی انگلیسی، ترانۀ
" ز من نگارم خبر ندارد" را با آواز قمرالملوک وزیری ضبط کرد و این
ابتدای تاریخ تحول ضبط در موسیقی ایرانی بود. این تصنیف در سال 1303 هجری شمسی در کنسرتی در گراند هتل قدیم تهران
همراه با تار درویش خان خوانده شد.
درویش
با اینکه در جوانی برای اشاعۀ موسیقی به دربار شاهی رفت و آمد داشت، قلب و روحش با
مردم بود و خواه نا خواه به انتقال پیام های انقلابی در ترانه هایش کشیده شد. بویژه
همکاری او با ملک الشعرای بهارکه در سیاست فعالیت داشت او را نیز عملاً به سمت و
سوی صلح جویان و آزادی خواهان آن زمان کشاند. در تصنیف " ز من نگارم خبر
ندارد" که آفریدۀ درویش است، محمد تقی بهار مسیری یگانه و یکتا را قاطعانه به
دوستداران وطن و عشاق موسیقی می نمایاند که " جز انتظار، جز استقامت وطن علاج
دگرندارد" و شکوه ای پردرد با ناله ای از عشق می کند که "کجا رود دل که
دلبرش نیست، کجا پرد مرغ که پر ندارد".
همکاری بهار و درویش و برگذاری کنسرت هایی
به نفع حریق زدگان و مردمان بی بضاعت در زمان در نوع خود بی نظیر بود. درویش خان
چهره ای انسانی داشت و از ویژگی های اخلاقی والایی برخوردار بود. این بدعت گذار
موسیقی در زندگی واقعی نیز درویش بود.
او در یک حادثۀ جانگداز که خود از حوادث خاص آن
زمان بود، با درشکه اش با یکی از اولین ماشین های وارداتی ایران تصادف کرد وجان
باخت. اما دوستداران او زود دریافتند که جای او در عالم موسیقی ایرانی خالیست ،
چرا که او هنوز میتوانست با ابداعات و خلاقیت خود بر موسیقی وطنش اثر بگذارد. وطنی
که ملک الشعرای بهار از او می گوید که:
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من،
دردا و
دریغا که چنان گشتی بی برگ،
دردا و دریغا وطن من، وطن من