علی
اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز ایرانی در پرورشگاه بزرگ شد. او را در یتیم خانه، علی
اکبر نام نهادند. چه شد که او در میان
کودکان بی سرپرست سر از شاگردی استادانی نظیر بهزاد(مینیاتوریست) و صدیقی( مجسمه
ساز) در آورد، حکایتی است که هرگزبطور دقیق و مشروح نقل نشد و شاید آن را بشود
معجزه زندگی نامید. او بعد ها تعدادی از
کودکان یتیم پرورشگاه را برگزید و به آنها تعلیم نقاشی داد. علی
اکبر صنعتی یک هنرمند بود. ادعای درک و شناخت سیاست را نداشت. آثار او را به دلایل
سیاسی هم در زمان 28 مرداد و هم در دوره انقلاب تخریب کردند. او از نخستین مجسمه
سازان واقعگرای ایران محسوب می شود. آثار او همیشه مورد بی مهری مسئولان وقت قرار
می گرفت، مجسمه های او در غبار فراموشی دفن می شدند و همواره میراث کار او در خطر
نابودی بود. به همت مردم و خانواده اش کار بازسازی موزه هنرمند آغاز شد و کلکسیون
آثار هنری او تا حدی احیاء گردید.
Thursday, 28 August 2014
Saturday, 23 August 2014
پل دختر و آناهیتای مقدس
میلیون
ها سال پیش در اثر جریان سیلابها تنگه ای در بخشی از رشته کوه های زاگرس در جنوب
لرستان پدید آمد. در دوره ساسانی این تنگه مهمترین گذرگاه میان شوش و اکباتان،
دارای طاقی بر روی رودخانه کشکان بود که به آن پل دختر می گفتند. این پل را از
سنگ،آجر،گچ و ملاط ساروج ساختند. طراحان پل برای مقاوم کردن پل در برابر بار عمودی،
آن را از وسط به هردو سوی پل شیب دادند.
مبنای
گزینش نام پل دختر یک نوع باور دینی در میان مردمان بومی لرستان بود. آناهیتا بانوی
آب و آبادانی از ایزدیان باستانی، چهره ای مقدس
در نزد شاه و مردم داشت. مجسمه و یا تصویر او در معابد و قلعه های آن دوران
نشانه پاسداری، امنیت و حمایت این بانوی ایزدی
از مکان هایی بود که صاحبان آنها به آناهیتای بزرگ اعتقاد داشتند. آناهیتا خدای آب
بود. میگویند مجسمه ای از آناهیتا که به شکل زن جوان و یا دختری بوده است را در پیشانی
پل قرار داده بودند تا جریان آب از آن بترسد و به پل آسیبی نرساند. بعد ها مردم
لرستان چگونگی ساخت این پل را به یک داستان عاشقانه نیز پیوند دادند. می گویند که
دختر و پسری در دو طرف رودکشکان زندگی می کردند و دلباخته هم بودند. از آنجا که
خانواده های آنها موافق پیوند آنها نبودند، این دو دلداده بر آن شدند که با یاری هم پلی بسازند که بتوانند از رود گذر کرده
و همدیگر را ببینند. از آنجا بود که مردم این پل را پل" کر و دختر" و یا"
پل پسر و دختر" نامیدند که بعدها به پل دختر معروف شد.
Labels:
گوشه و کنار
Tuesday, 12 August 2014
عمارت مسعودیه بنایی شاخص در دوران مشروطه
پشت
میدان بهارستان در خیابان اکباتان بنایی است که به فرمان مسعود میرزا ساخته شد و
بهمین دلیل به عمارت مسعودیه معروف گردیده است. مسعود میرزا همان ظل السلطان
شاهزاده قاجاری بود که بزرگترین پسر ناصرالدین شاه محسوب می شد. او به حاکمیت
مازندران و اصفهان رسید اما هیچگاه به ولیعهدی نرسید. زیرا مادرش از زنان غیر
قاجاری صیغه شاه بود. مسعود میرزا تبعیض خانواده قاجار که او را غیر خودی قلمداد
می کردند را برنتافت. او رفتاری خشن و جنون آمیز داشت. بطوریکه که حتی پدرش ناصرالدین
شاه نیز از خود سری های او نگران بود. مسعود میرزا با برادر خود مظفرالدین شاه و
برادرزاده خود محمد علی شاه اختلافانی پیدا کرد. بطوریکه که خانه اش عمارت مسعودیه
پس از چندی پایگاه مشروطه خواهان شد و این نه به خاطر طرفداری از مشروطه خواهی، بلکه
به سبب عدم رضایت او از موقعیت و قدرت سیاسی اش در حکومت قاجاریه بود. در نزدیکی
همین عمارت مسعودیه بود که در سال 1287 هجری شمسی حیدرعمواوغلی، از فعالان موثر جنبش
مشروطه ایران بمبی دست ساز را در زیر کالسکه شاه نصب کرد. بمب منفجر شد و بهانه
بدست محمدعلی شاه افتاد تا هم مجلس را به توپ ببندد و هم خانه ظل السلطان، عمارت مسعودیه
را به رگبار. بنای مسعودیه در زمان پهلوی به وزارت آموزش و پرورش تبدیل شد و پس از آن نیز
همواره به عنوان ساختمان دولتی مورد استفاده قرار گرفت. این بنا نزد عامه و خاص
چندان مورد توجه نبوده است. اما از آنجا که شاخص یک مبدأ تاریخی و معرف مقطعی از گذشته
ملی در زمان مشروطه است و نیز به جهت بار
غنی فرهنگی خود از آثار ملی به شمار می رود.
Labels:
ایران- تارنمای تاریخ
Subscribe to:
Posts (Atom)