Friday 3 January 2014

هانیبال درمیان مردم و درصفوفی ایستاده

 


اگر در بارۀ هانیبال الخاص مطلبی بتوان به متون دنیای مجازی افزود که از او بس بسیار سخن گفته و نقل قول کرده اند، باید به دنبال حرف جدیدی بود. سخنی دوباره از اینکه او طراح فیگوراتیو و نقاش نوگرایی بود و اینکه چگونه با رنگ و روغن آشنا شد و برای استادش پالت های رنگ را پاک می کرد و رنگ چینی می نمود، تکرار گفته ها و شنیده هاست. برای تعمیق شناخت بیشتر الخاص، نه ارائۀ داده هایی از سبک نقاشی اش و نه ردیف کردن کارنامۀ فعالیت هنری او، بلکه شاید کندو کاو بیشتر در گفتارو سخنانش ثمربخش باشد و در این راه گریزی به مصاحبه های الخاص با جراید ایرانی، تا بتوان درحین و طریق همدمی و از لابلای اندیشه ها و نظراتش به درک جدیدی ازدید هنری و اسلوب فکری او دست یافت.
او شیفتۀ انسان بود. استاد ترسیم تندیس اندام ها و چهره های انسانی شد. موضوع انسان و دلباختگی به مفاهیم مردمی در آثارش بقسمی تکرار شدند تا به آدم های پشت سر هم ایستاده در صف های دراز و طولانی رسیدند. از آدم های به چپ و راست رفته و یا به یک خط شده، تا گردآمدن انبوهی از مردم، همه موضوع و ابزار کار وی شدند. الخاص می گوید:
"بعد از تمام کردن مدرسه و برگشت به ایران  و معلمی در هنرستان پسران، اولین تم نقاشی هایم صف آدمی بود. این صف ها را در ایران زیاد می دیدم . در هر اتفاقی که می افتاد مردم دایره وار دور آن اتفاق به صف در می آمدند. صف تماشا ، صف زنان ، صف نسل ها و قوم ها حتی صف درختانی که در طول جویباری در منظره ها رشد می کنند، در کارم اتفاق افتادند."
 فرم گرایی مودیلیانی  ایتالیایی، تخیل شاعرانۀ شاگال روسی، آیکون های مسیحی گرایانۀ روئوی فرانسوی همه برایش جاذبۀ بسیار داشتند. او مجذوب وسوسۀ امپرسیونیستی ماتیس و غوغا و شور دریافتگرایانۀ ون گوگ شد. اما از همه بی پرواتر و آشناتر با تار و پودش، مارک شاگال بود که عاشقان را در پرواز می کشید، با رویای کودکانه نقاشی می کرد و با مایه های سنتی و معرفت بومی اش عهد و پیمان بسته بود. او درجایی در بارۀ نقاشی کودکانه گفت:
" تصمیم گرفتم به کودکی خود برگردم. بهتر است هرچه به پنج سالگی ام که اوج دوران کودکی است، نزدیک شوم. خیلی دارم زور می زنم که مثل هانیبال پنج ساله بتوانم نقاشی کنم. اما کم کم به هانیبال هشت- نه سالگی ام رسیده ام و با آن اوج کودکی هنوز فاصله دارم."
 هانیبال از تجرید محض بدون محتواپرهیز می کرد. او مشکلی با مطلق گرایان فرمالیست نداشت. زیرا که برای هنر و طبیعت آزادش احترام قائل می شد. اما تعهد هنری را گناه نمی دانست. در سبک کارش فرم و محتوی هیچکدام اولویت نیافتند که هر دو را دو بال پرواز می انگاشت که مکمل یکدیگرند. الخاص در مصاحبه ای می گوید:
"مشغله فکری که از درون در من می جوشد فشار بیرونی است و درک های نادرست مدرنیست هایی که مد را دنبال می کنند. فرمالیست هایی که فرم را مطلق می دانند و هر گونه محتوا را از تم گرفته تا طرح هر موضوع را خللی جبران ناپذير می دانند و هر گرایشی به آن را اشتباهی عظیم و در کل مردود و باطل در تجربه می شمارند."
الخاص توده ای بود و به افکار سوسیالیستی گرایش داشت. اودر راه دفاع از آزادی نشر و بیان مبارزه کرد و در سال 1358 به عضویت کانون نویسندگان ایران در آمد. او از جهل و ناآگاهی بشر که در یک سیستم اجتماعی غیر عادلانه منجر به فجایع انسانی می گردد بیم داشت و استبداد فردی را عدم درک و پذیرش تکامل جامعۀ انسانی می دانست. الخاص از افزون طلبی و طمع حریصانه در حیات و عمرکوتاه بشر می نالید و می گفت:
" جمجمۀ انسان یک طنز تاریخ است. نه مغز دارد و نه فکر. با اینکه مرده است به تمام آنهایی که زنده اند می خندد و دندان های خود را نشان می دهد. به زندگانی که نمی فهمند که روزی مثل او جمجمه می شوند."





سخنان الخاص در این نوشته از مقالات مختلفی برگرفته شده است از جمله:

فیلم مصاحبه او در مقاله " به یاد هانیبال" در سایت جدید آنلاین
نقل قول و سخنانان هنرمند نقاش در مقاله "هانیبال الخاص" در سایت قاب شیشه ای- یادداشت هایی دربارۀ هنر های تجسمی
و سایت رسمی هنرمند