Friday 2 November 2012

داستان پرندۀ آتش

 
بالۀ پرندۀ آتش ساختۀ استراوینسکی اثر مدرن و نو آوری در موسیقی معاصر است. هرچند که از داستانی بسیار ساده، یکی از افسانه های قدیمی روس اقتباس شده است. داستان باله، حکایت از شبی دارد که در آن شاهزاده " ایوان تزارویچ" پرنده ای را به اسارت خویش در می آورد. پرنده بالهایی طلایی و چشمانی به درخشندگی الماس دارد. قلب شاهزاده از زاری و فروتنی پرنده بدرد آمده و سرانجام او را رها می کند. پرنده نیز در ازای آزادی خود، پری زرین از جانش را به او هدیه می کند. شاهزاده در سیاهی شب به راه خود ادامه می دهد اما پس از چندی راه خود را گم کرده (نوای ابهام آلود سازهای زهی)  و پایش به قلمرو و کاخ موجودی دیوآسا کشیده می شود. دیو نیمه ای از انسان و نیمۀ دیگری به شکل مار دارد. ایوان جوان در کاخ به دخترکانی بر می خورد که به اسارت دیو در آمده اند و در کنار درخت نقره فامی از شاهزاده می خواهند که شتاب کند و تا دیو سرنرسیده از کاخ خارج شود. اما دیو شاهزاده را می بیند و همراه با شیاطین خود (نوای باشکوه سازهای بادی) به رقص در می آید و با شاهزاده درگیر می شود. ایوان جوان پرزرین پرندۀ آتشین را بکار می برد و دیو را به کنار می زند. پرندۀ آتشین که حضورش با نوای رنگ آمیزی همراه است به یاری شاهزاده می شتابد و سرانجام نغمۀ پایان حیات دیو نواخته می شود و دخترکان اسیر از خواب برخاسته، به شادی و پایکوبی می پردازند. باله با نوای جشن وسرور به پایان می رسد.
 
 
ایگور استراوینسکی موسیقیدان معاصر و آهنگساز قرن بیستم است.او که از شاگردان ریمسکی کرساکف بود و ابتدا ازمکتب رمانتیک پیروی میکرد. اما در سالهای اوج فعالیتش به سبک کرساکف پشت کرد و شیوۀ نوینی را در ارکستراسیون ایجاد نمود. او در استقرار پایه های موسیقی مدرن تلاش بسیار کرد. از تکنیک های معروف بالۀ پرندۀ آتشین سیستم سنکوپ و ضد ضرب بود که بعد ها در موسیقی، فن جدیدی را در نت نویسی و آهنگسازی ابداع کرد.