Sunday 4 December 2011

مانفرد و آستارته

سروده ای از "لرد بایرن" شاعر انگلیسی، داستان نجیب زاده ای است به نام " مانفرد" که در مرگ معشوقۀ خود " آستارته" مقصر است و از گناه اسرار آمیزی در رنج و عذاب بسر میبرد. "مانفرد" که با جهان ماوراء ماده مرتبط است و به عالم ارواح و گذشتگان راه دارد، در کوه های آلپ، به پای ارواح هفتگانه می افتد و از آنان طلب می کند که او را به ورطۀ فراموشی بکشانند و به او نیرویی بخشند تا گناهانش را بشوید و از یاد ببرد. گرچه این ارواح در سرودۀ " لرد بایرن" دارای قدرت ادارۀ جهان مادی اند، اما در برگرداندن حوادث بوقوع پیوسته ناتوانند و قادر به بر آوردن خواسته های " مانفرد" نمی گردند. " مانفرد" در مقابل هجوم وسوسه های رستگاری تسلیم می شود و اندرز ارواحی که او را از خودکشی بر حذر می دارند را نادیده میگیرد. او سرانجام از سایه های پر فریب جهان مادی گریخته و مرگ را بر زندگی آلوده به گناه ترجیح می دهد. آخرین کلمات " مانفرد" به ارواح هفتگانه این بود که: " ای راهبان، مرگ آنچنان هم دشوار نیست.
سرودۀ لرد بایرن توسط نقاشان متعددی در قرن نوزدهم به تصویر در آمده است. در عالم موسیقی نیزچایکوفسکی اثری جاودانه از مانفرد را آفرید و شرح داستان نجیب زادۀ آلپ را بصورت سمفونی در آورد. بویژه موومانی از این اثر که به توصیف دیوانگی و سرگردانی " مانفرد" در میان ارواح اسرارآمیز کوهستان می پردازد، از اهمیت بسزایی در هنر موسیقی کلاسیک بر خوردار است.