می خواهم صدائی
را برایتان به اشتراک بگذارم از یک زن کرد. زنی از کوبانی سوریه، از ویان پیمان.
زن جنگجویی که در آوریل سال 2015 در شمال سوریه همراه جمعی دیگر از همرزمانش در
محاصره نیروهای داعش افتاد و کشته شد. او یکی از زنان مبارز کرد بود و خودش گفته
بوئد که گرچه علیه داعش می جنگد، اما در واقع برای احقاق حقوق زن مبارزه می کند.
او تنها یک جنگجو نبود، شاعر هم بود و چیره بر کلمات. خواننده بود و صدای بسیار
دلنشینی داشت.
پیمان زنی بود 26 ساله، معلم. او ماهها از حفره ای در دل دیوارهای
شهر کوبانی از کاشانه و سرزمین آب و اجدادی خود دفاع کرد. شبانه روز در اتاقی که با
خانواده اش در آن زندگی می کرد و به سنگری سوراخ سوراخ تبدیل شده بود، پشت کیسه های
شن، با جعبه ای از گلوله و نارنجک خانگی، انگشتان ظریفش را روی ماشه گرم وآتشین می
لغزاند و به دور دست ها خیره می شد تا سیاهی داعش را در میان گرد و غبار دامنه ها
و دشت های مرتفع کوبانی هدف بگیرد. پیمان بارها پیش از شهادت زخمی شده بود. او یک
بار از پا و بار دیگر از ناحیه شکم تیر خورده بود و تنها پس از چند هفته دوباره به
سر پست خود بازگشت. روز شهادت با وجود اینکه او و رفقایش از سه طرف از جانب نیرو
های داعش محاصره شده بودند، ایستاد و جنگید و تسلیم نشد. در مراسم تدفین او و رفقایش،
آوای ویان پیمان را با دستگاه های صوتی نه چندان پیشرفته پخش کردند. آوایی که با
مرگ پیمان جاودانه شد. صدایی بود از جنبش، صدای زن کوبانی.