Saturday 31 October 2015

یک شام ساده در یک اتاق برهنه

شام ساده
عکاس: هنگامه گلستان

هنگامه گلستان همسر کاوه گلستان، پیش از ازدواج، دستیار کاوه بود و کار چاپ آثار او را برعهده داشت. آنان دو همکار عکاس بودند و هر گاه کاوه نمی توانست بدلیل محدودیت ها، به داخل محیط های زنانه وارد شود، هنگامه را به جای خود می فرستاد تا لحظه ها را بقاپد و برای کاوه به ارمغان آورد. این همکاری تا لحظه ای که کاوه در مرزهای غربی ایران روی مین رفت و کشته شد ادامه داشت.
"شام ساده" تصویر ساده ای است از سفره ای محقر با نان خرده هایی در کنار یک سینی و چند کاسه کوچک که به زحمت از غذا پر شده اند. تصویری است از اتاقی دلتنگ، بدون زیر انداز و بی پنجره، با طاقچه ای کوتاه که روی آن یک کیف کهنه و یک سماور دیده می شود. چراغ علاء الدین میان سماور و کیف، حکم آشپزخانه را دارد، که روی آن هم غذا می پختند و هم با گرمای آن اتاق را گرم می کردند. در عکس مردی نیست، تنها یک زن است با پنج دختر، زنی که ظاهراً نان آور خانواده نیز می باشد.
من از اینکه سرگذشت این تصویر چیست و آیا از آن مواردی است که هنگامه گلستان به علت عدم حضور کاوه شوهرش و پر کردن جای خالی او عکسی گرفته و یا این تصویر، مستقل از کاوه و جدا از او توسط هنگامه ثبت شده است، اطلاعی ندارم. اما همراهی و همدلی این زوج تاثیر فراوانی بر کار و فعالیت مشترکشان داشته است. کاوه و هنگامه هر دو نکته بین بودند و سوژه پرست، کاشف زاویه ها و حس ها و عاشق ماجراجویی و سنت شکنی.
در اوایل انقلاب، آنروزها که تب انقلاب همه را گرفته بود، مردم به هر بهانه ای به خیابان می ریختند و گویی می خواستند سال های طولانی اختناق را یکجا و در یک روز تلافی کنند، هر آنجا که مردم حضور داشتند، کاوه و هنگامه نیز خود را به آنها می رساندند. در دوران جنگ، همکاری این زوج دیگر میسر نبود. اینجا کاوه بود که می بایست تنها و بدون هنگامه می رفت و با خود ثبت صحنه ها یی از جبهه ها را ارمغان می آورد. هنگامه نیز مانند دیگران از دیدن این تصاویر میخکوب می شد. در آن دوران بود که عکاسی مستند در ایران دچار تحول و دگرگونی عظیم شد، همانگونه که در طول تاریخ معاصر در زمان جنگ های جهانی و منطقه ای، این سبک در هنر عکاسی رونق می گیرد. زمانی که خبر کشته شدن کاوه را به هنگامه دادند، دوره جدیدی در زندگی و کار عکاسی هنگامه آغاز شد. او دیگر در خود طاقت کشیدن بار دوربین های بزرگ و سر و سامان دادن به لنزهای متعدد را نیافت و خود را بتدریج به جمع آوری تصاویر و آثار گذشته شوهرش مشغول کرد.
کار کاوه و همسرش متعلق به دورانی از عکاسی مستند اجتماعی ایران است که در آن عکاسان حقیقت ساده و بی تکلف را بدون اینکه لزومی به آراستن واقعیت باشد، ثبت نموده و به اثرگذاری آن امید می بستند. آنان ولگرد کوچه های کثیف و محلات فقیر نشین و جستجوگر قهرمانان خود، آلونک نشینان و انسان های غوطه ور در زباله ها بودند وهستند. این عکاسان در اوج رکود و بحرانهای اقتصادی پیدایشان می شود. سبک شان ساده و بی پیرایه است و خود را از قید و بند رها کرده و به غریزه واگذار می کنند تا خود شاهد و بیننده قاضی گردد. مستند سازانی که گذشت زمان برایشان بر لحظه غالب  آمده و وقایع در ذهنشان نقش می بندد و ماندگارمی شود، چنان که برای کاوه و هنگامه شد.