Friday, 31 October 2014

بر فراز انزلی

خاندان پهلوی خواست، اما نتوانست نام بندر پهلوی را در فرهنگ جغرافیای ایران جا بیندازد و ایرانی ها تا پیش از انقلاب 57 علیرغم این نامگذاری تصنعی، نام دیرین بندر انزلی را بازیافته، زیر لب بکار می گرفتند. شاید ریشه یونانی کلمات مرداب و یا برکه که با واژه "آنزالیا" و یا " انزلیوس" خوانده می شود، دلیل نامگذاری این بندر تاریخی باشد. حکایتی نیز از گذر اعراب از کوههای البرز نقل می کنند که آنان با ورود شان به شهر انزلی، دستور پیاده کردن و فرود آمدن سواران خود را صادر کرده و نام انزل را به معنی فرود، بر شهر نهادند.

 بر فراز انزلی، به ارتفاع 28 متر با 54 پله مارپیچ، مناره ای قد برافراشته که از آن بلند، شاهد پرواز هزاران پرنده مهاجر و صدها قوی سفید است. فانوس دریایی انزلی حرکت باد را در لابلای نیزار ها، نیلوفرها و گلهای صحرایی می کاود و روشنایی اش را به تلاقی مرداب و چمنزار و به رویارویی دریا و ساحل می نمایاند. این بنا در دوره قاجاریه شاهد جنگ های میان ایران و روس بود. در نزدیکی آن ، چهل کیلومتر مانده تا رشت، جنبش جنگل و نهضت مشروطه پا گرفت و دیده بان دریای انزلی به قورخانه و زرادخانه قاجاری مبدل شد. با رنگ آمیزی و ترمیم بندر در دوران پهلوی ساعتی بر نمای برج نصب گردید و بنای بلند انزلی وظیفه ای تازه پیدا نمود. مناره انزلی دیگر چراغ دریا نبود. نه شب هنگام با روغن چراغ، راهنمای دریانوردان می شد و نه منبعی بود نورانی برای اهالی بندری شبگیر و مه آلود... و حال، یادگاری است از گذرگاه تاریخ که زمانی خزر را به اورپا، روسیه و تمدن غرب راهنما و راهگشا بود. نمادی است دیرین و پر قدمت از شهر ساحلی انزلی.
 



Friday, 24 October 2014

با مرگ در میان گل ها

 

مینا رفیع نقاش و فارغ التحصیل آکادمی"دیبله ارتی" رم، طراح صحنه در تالار رودکی  در سال های پس از انقلاب و تصویرگر کتب کودکان است. او به برپایی نمایشگاه های انفرادی و گروهی در تهران و در اورپا همت گماشت و نمایشگاهی از او تحت عنوان بهار ایرانی الهام گرفته از گلهای رز، پرندگان و اسبها در قالب هایی از مینیاتورو شعر فارسی جلوه کرد. نقاشی های او بازتابی است از زندگی، عرفان و مرگ که به اعتقاد او آغازی است تازه. مینا رفیع متولد اصفهان است. پدرش بیماری علاج ناپذیری داشت. اواز مادر خود آموخت که چگونه با هراس مرگ زندگی کند. مینا مرگ را درآثارش با فانتزی ییچیده ای، بصورت بانویی با پارادکس های دوگانه تصویر مینماید که او را به بهشت و ستارگان هدایت می کند. سبک کار او کلاژ و هنر ترکیبی است.



Monday, 13 October 2014

کوبانی صدای مظلومیت تاریخ

 
انسانیت مرده است. پاک ترین مردمان روی زمین به دست خونخوارترین جانیان زمان نابود می شوند. جهان شاهد مقاومت بی نظیر و قهرمانانه کوبانی است و بی خیال به نظاره نشسته است. کوبانی صدای مظلومیت تاریخ می گردد. فریاد کوبانی باشیم.

                           
موسیقی بخش آخرین سمفونی لنینگراد اثر شوستاکویچ

Thursday, 9 October 2014

روستای شگفت انگیز اورامان


 

 

طبیعت در دامنه های کم ارتفاع تر رشته کوه های زاگرس پوشش جنگلی پیدا می کند. اورامان نام منطقه ای است که بخشی از آن درخاک ایران و بخشی دیگر در خاک عراق قرار دارد. دو رودخانه سیروان و لیله در مرز ایران و عراق در مکانی به نام دروله در نزدیکی روستای اورامان به هم می پیوندند. در روستای اورامان به مانند شهر ماسوله حیاط هرخانه بام خانه دیگر است. میگویند بام همسایه پایین دستی ات ایوان توست. مردم منطقه بافت پلکانی روستا را در زمان های دور  به مانند سمت گیری به سوی بهشت می دانستند. زرتشتیان لهجه اورامی کهن را با زبان اوستا بسیار نزدیک می دانند. مردم این سامان پیش از گرویدن به اسلام زرتشتی بودند . در روستای اورامان مردم هرساله با برپایی مراسم سنتی و باستانی به رقص های گروهی و عرفانی خود بر روی بام خانه ها می پردازند. اینجا در اورامان طبیعت بکر و زیباست. بهار و تابستان  مطبوع و زمستان سرد است. دیواره خانه های روستا بدون استفاده از ملات، سنگ بر روی سنگ با دقت و ظرافت خاصی چیده شده اند و  مصالح بکاررفته عمداً از سنگ و از چوب است.