Friday, 2 March 2012

ریتمی که کل ماجرا را می داند

  
" بولرو" اثر "موریس راول" آهنگساز فرانسوی است و از شناخته شده ترین آثار اوست. "راول" تحت تأثیر استاد خود" گابریل فوره" نه کاملاً از سبک مدرن پیروی می کرد و نه سبک کلاسیک را پایۀ کار آهنگسازییش قرار داده بود. او به مانند " دبوسی"، امپرسیونیسم را در موسیقی انکار می کرد و به موجودیت این سبک تنها در نقاشی اعتقاد داشت. هنر او در سازبندی بی نظیر و درخشان بود. " بولرو" ابتدا توسط بالرین روسی " آیدا روبینشتین" که کمپانی خود را در فرانسه تأ سیس کرده بود، به "راول" سفارش داده شد. سناریوی " آیدا روبینشتین" از این قرار بود که:


 



"در میخانهای در اسپانیا مردم زیر فانوس برنجی که از سقف آویزان است میرقصند. در گرماگرم شادی و تشویقهای جمعیت، یک بانوی رقصنده روی یکی از میزها میرود و شروع به رقصیدن میکند. ریتم رقص او همواره و به مرور تندتر میشود."

                                      بالرین روسی " آیدا روبینشتین"


اما این داستان ساده و بی محتوا با شاهکار تکنیکی سازبندی و هارمونی قطعه" بولرو" بعد ها در تضاد قرار گرفت و راه خود را از آن سفارش کوچک و بالۀ مزبور جدا کرد و قطعۀ ارکسترال یک موومانه شد. راول خود انتظار چنین موفقیتی را برای این سفارش ناچیز کارفرمای روسی خود نداشت.
" بولرو" برای یک ارکستر بزرگ متشکل از ساز های فلوت، پیکولو، انگلیش هورن، کلارینت، کنتراباس، ترومپت، ساکسیفون تنظیم شده است که از همراهی ساز های زهی ویولن و ویولا بهره می برد و طبل های بزرگ و کوچک، سنج و چنگ آنرا تقویت می کنند. یک ریتم تکراری توسط " طبل" در سراسر قطعه بگوش می رسد. گویی این ریتم ثابت رهبری ارکستر را به عهده گرفته است. ریتمی که گوش دارد و چشم دقیقش را از نوازندگان ارکستر بر نمیدارد و آنان را کنترل و هدایت کرده و احساس قطعه را به تک تک اعضای ارکسترمنتقل می کند. ریتمی که کل ماجرا را میداند.