Sunday, 25 September 2016

زار زار" لاله زار"


بگذار تا بگریم، کز سنگ ناله خیزد از این همه ویرانی

روزنامه انتخاب مدتی است با یک ابتکار خوب، عکس های قدیمی را منتشر می کند اما متاسفانه توضیح کافی درباره این عکسها نمی نویسد. درباره این عکس هم فقط نوشته که "هجوم مردم تهران برای دیدن فیلم در سال 1337" !
چه فیلمی؟ کدام سینمای لاله زار؟ بر سر آن سینما چه آمده؟ مستند به چه منبعی این عکس مربوط به دیدن یک فیلم است؟ در کدام نشریه وقت منتشر شده، آنه هم در سال 37 که اوج اقتدار حکومت نظامی کودتای 28 مرداد است!
متاسفانه انتخاب زحمت پیدا کردن این سئوالات را به خودش نداده و به شیوه مضحک اطلاع رسانی ما ایرانی ها روی فیسبوک و دیگر شبکه های اجتماعی عکس منتشر می کند و کلی سئوال را برای بیننده و خواننده باقی می گذارد.

لاله زار در روزگاری که این عکس از زمان منتشر شده، مهم ترین مرکز تئاتر و سینمای ایران بود. سینما رکس، سینما خورشید، فردوسی، سینما شهرزاد و خیلی از سینما های معروف دیگر همه دراین خیابان بودند که کم کم از رونق افتادند و یکی پس از دیگری تعطیل شده و بتدریج به انبار کالا مبدل گردیدند. صاحبان سینما های قدیمی از شهرداری تهران مجوز تغییر کاربری درخواست کردند. اما با توجه به عوارض و مالیات سنگین شهرداری بر جایگزین کردن کاربرد جدید ساختمان، این مجوزها نان و آب و چاره برای مال باختگان لاله زار نشد. پاساژسازان بزرگ  و مالکان ثروتمند پروژه های سود آور تجاری این ساختمان های متروکه را برای سرمایه گذاری با پول های مفت، لقمه چربی یافتند و دندان ها را تیز کردند. البته این سرمایه گذاران، بخش ویژه ای از بازارساخت و ساز را تشکیل می دهند و ازمیدان عمل و آزادی های ویژه ای برخوردارند که سرمایه داران کوچک داخلی قابل رقابت با آنان نیستند. همین ها هستند که امروز لاله زار را به مرکز فروش لوازم الکتریکی تبدیل کرده اند. سیم و کابل و لوستر و آیفون تصویری می خواهید؟ تشریف ببرید به لاله زاردیجیتالی خودمان که مملو از دکان های تو در تو و به هم چسبیده الکتریکی شده است.

تاریخ کشیده شدن خیابان لاله زار به حکومت ناصرالدین شاه باز می گردد. او پس از بازگشت از فرنگ آرزوی خیابانی را داشت چون شانزه لیزه پاریس.

گراند هتل در لاله زار از قدیمی ترین هتل های ایران که زمانی در آن قمرالمولک وزیری به روی صحنه رفت و در دورانی محل اجرای نمایش های میرزاده عشقی و شعرخوانی عارف شد، از آثار معماری اواخر دروه قاجاریه به شمار میرود. پس از قاجار، در دوران رضا شاه در معماری لاله زار تاثیرات هنر ساخت مدرن غربی کاملا مشهود شد. ساختمان هتل لاله که وارطان هوانسیان آرشیکت نوگرای ارمنی طراحی آن را در اواخر حکومت رضاشاه بعهده گرفت، نمونه بارز این تأثیرات به شمار می رود. در دوران پهلوی لاله زار جایگاه اصلی سینما و تئاتر شد و نه تنها پاتوق های هنری و نمایشی بلکه سایر اصناف نیز شد که لاله زار را مکان مناسبی برای فعالیت و رشد صنفی خود یافتند. صاحبان جراید در لاله زار دفاتر خود را تأسیس کردند. دفتر مجله صبا و روزنامه باختر در این خیابان پا گرفت. حتی روزنامه کیهان هم در لاله زاردفتر داشت. پارچه فروشان و بنگاه های تولیدی لباس مراکز خود را در این مکان ایجاد کردند. خیاط ها، تریکوبافان و سری دوزان درلاله زار مغازه زدند و خیابان آن محل گذار زنان و مردان شیک پوش و آلامد شد.

اما دوران زوال لاله زار، نه از پس از انقلاب که از دهه چهل  آغاز شد و بتدریج کیفیت برنامه های هنری در آن تنزل یافت و لاله زار به محل اجرای موسیقی و تئاتر های عامیانه  شد. فعالیت خوانندگان و رقاصانی چون مهوش و آفت برچسب "هنر کوچه بازاری" را بر پیشانی لاله زار حک کرد. صنف تولیدکنندگان لباس و طراحان مد نیز نتوانستند پا به پای فروشندگان کالا های الکتریکی فعالیت خود را در لاله زار تثبیت کنند. پاتوق های فرهنگی و دفاتر روزنامه نگاران از لاله زار اسباب کشی کرده و سینما و تئاتر هم با لاله زار خداحافظی کرد. برخی می گویند این روند می بایست پیش بینی می شد و اضمحلال لاله زار غیر قابل اجتناب بود چرا که مردم ترجیح می دهند به محلات سهل الوصول و پارکینگ دار بروند. اما آیا در سایر نقاط جهان شهرسازان با روند تنزلی و افول مراکز شلوغ قدیمی و فاقد پارکینگ  چگونه برخورد می کنند که ما کرده ایم؟ آیا این مشکل مختص به شهر تهران است و یا در سایر نقاط جهان و بهتر بگویم در همه شهر های بزرگ نیز با این پدیده روبرو ایم؟ مگر درمحله مونمارتر پاریس و یا میدان ترافالگار لندن  که بسیار شلوغ و پر توریست هستند جای پارک ماشین پیدا می شود؟ مگر شهر ونیز در ایتالیا و یا شهر رودس یونان و  صد ها محلات توریستی پر بازدید دنیا، منطقه عابر پیاده نمی باشد و آیا قدم زنی نوستالژیک برای رسیدن به ساختمان ها و مراکز دیدنی این محلات، از جاذبه های مهم گردشگردی آنان به شمار نمی رود؟ چرا لاله زار ما زار می زند و گورستان تئاتر و سینما شده است و حتی در شرایط کنونی پارکینگ های قدیمی لاله زار را نیز تخریب می کنند که به جای آن پاساژ بسازند؟ چرا کاربری تجاری و اصل سود مبنای شهرسازی در لاله زار شد و چرا ارزش های فرهنگی و هنری لاله زار بدین سادگی فراموش شدند؟

در شهرسازی مدرن برای مناطقی که بار فرهنگی و تاریخی قدیمی دارند، تقویت پیاده راهها و فضا سازی معابر عمومی چیز عجیب و غریبی نیست. لاله زار می بایست به منطقه عابر پیاده مبدل می شد و کانون های نمایشی و فرهنگی آن که حالا تعطیل شده اند تقویت می گردید. طراحان مد و پارچه که بواسطه فعالیت خلاق هنری شان نسبت به صنف فروشندگان لوازم الکتریکی به بافت اجتماعی لاله راز نزدیک تر بودند، مورد حمایت قرار می گرفتند. بجز مواقع اضطراری، حذف ترافیک سواره  نه یک فاجعه بود که موجب کاهش آلودگی هوا، مزاحمت های صوتی و مشکلات محیط زیستی می گردید. لاله زار می بایست گشتگاه پیاده رو ها می شد که با جذب مردم از سایر نقاط شهر و کشاندن توریست از نواحی دورتر، رونق کسب و کار و تجارت محلی ساکنین آن را فراهم می کرد. این سیاست، آرامش، امنیت و راحتی را برای  رهگذران به ارمغان آورده، از بافت تاریخی لاله زار پاسداری می کرد و زمینه های رشد اجتماعی وفرهنگی اش را محفوظ می داشت.خلاصه آنکه کاری که در سایرشهرهای بزرگ جهان برای نقاط  مشابه این گونه محلات تاریخی- فرهنگی شد، در لاله زارما نشد.

                      

Sunday, 4 September 2016

آبی بی آب

 
مردم شیرازتکه پارچه های آبی رنگ را بصورت کلاژ به هم دوختند  و پروژه کم آب هنر محیطی را روی بستر خشک رودخانه شیراز برگزارکردند. نکته مهم در این پروژه این بود که مردم خودشان این تکه پارچه ها را به هم دوختند و از هر طیف و قشری که بودند و در این فعالیت دسته جمعی شرکت کردند، توانستند بطور گسترده توجه سایر شهروندان شهر خود شیراز را به موضوع کم آبی، بحران آب و فرهنگ مصرف آن معطوف دارند.

2500 متر تکه پارچه آبی رنگ به هم دوخته شده، رودخانه پر آب شیراز را در زمان های قدیم تداعی می کرد. جلال هاشمی مبتکر این پروژه با ایده های خود به گونه ای ملموس خشکی و بی آبی رودخانه، دغدغه بزرگ مردم شیراز را به نمایش گذاشت. این کار هنری در حد فاصل پل های صفا و نشاط شیرازبه اجرا در آمد.


 



آجر لعابدار مانایی و تغییر و تحولات پست مدرنیسم

منائیان قومی بودند که هشت قرن پیش از میلاد در نزدیکی دریاچه ارومیه زندگی می کردند و دولت آنان سرانجام بدست مادیان از اقوام ایرانی تبار آریایی سرنگون شد. پایتخت سرزمین مانا "زیرتو" نام داشت که بقایای آن در منطقه بوکان،  یکی از شهر های جنوبی استان آذربایجان قرار دارد. این عکس، تصویر یک آجر لعابدار به جا مانده، بازمانده تمدن مانا هاست که از تاریخ شهرنشینی آریایی ها در هزاره نخستین پیش از میلاد مسیح حکایت دارد. این آجر که یک بز بالدار را نشان می هد نماد شهر ایزیرتوست که پس از حفاری های غیرقانونی در سال های پس از انقلاب بخش خصوصی آن را به موزه توکیو فروخت و حال در قسمت شرق باستان این موزه در پایتخت ژاپن نگهداری می شود. مردم بوکان از سردلتنگی و دلسوزی برای نماد مانایی خود آن را در میدان اسکندری سابق و میدان ایزیرتوی فعلی بازسازی کردند. این نماد  که اثر یک هنرمند جوان بوکانی به نام هیمن قهرمانی است چند سال پیش باز دچار تغییر و تحول جدید شد و به آرم جمهوری اسلامی در بالای سر آن مزین گشت. این مونومنت از نگاه سمبوليك شامل عناصري نمادين، آئيني و تاريخي است و ربطی به این آرم  و یا هر آرم جدید دیگری نداشت و ندارد. حتی اگرفرض کنیم که زمان شاه بود و  آرم شاهنشاهی را بالای سر آن اضافه می کردند، باز بی ربط و نامتناسب می شد. این نماد، نماد شهربوکان است و ربطی به هیچ سلسله، دوران و حکومتی جز دوران منائیان باستان و مردمان و ساکنان خود شهر بوکان ندارد.